رساله احکام (جوانان و نوجوانان)

مشخصات كتاب

سرشناسه : تبریزی، جواد

عنوان و نام پديدآور : رساله احکام (جوانان و نوجوانان)/ جواد تبریزی

مشخصات نشر : قم: دار الصدیقه الشهید، 1381.

مشخصات ظاهری : ص 172

شابک : 5000ریال ؛ 5000ریال

موضوع : فقه جعفری -- رساله علمیه -- ادبیات نوجوانان

رده بندی کنگره : BP183/9/ت 2ر47 1381

رده بندی دیویی : 297/3422

شماره کتابشناسی ملی : م 81-19811

مقدمه

بسمه تعالى

مسائلى كه در رساله احكام جوانان و نوجوانان آمده بشهادت بعضى از ثقات با فتاوى اين جانب مطابق مى باشد و عمل به آن مجزى است ان شاء اللّٰه تعالى.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 5

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

رساله هاى توضيح المسائل يكى از راههاى ارتباط مقلدين با مراجع تقليد به شمار مى آيد كه همواره به منظور دستيابى عموم مردم به فتوا و نظر فقهى فقهاى بزرگ شيعه به زيور طبع آراسته گرديده است.

اين رساله ها كه در عصر كنونى به «توضيح المسائل» شهرت يافته از ارزشمندترين ميراثهاى فقهى مكتب تشيع و به منزلۀ پاسخنامه اى است كه همه مردم از هر صنف و قشر به فراخور نياز خود، به آن رجوع كرده و پاسخ صحيح دينى خود را مى يابند.

ولى در كنار اين كتابهاى مفصل، لازم بود تا كتابى كه دربردارندۀ مهمترين مسائل مورد نياز نوجوانان نيز باشد تهيه گردد تا نوجوانان براحتى بتوانند از آن بهره مند شوند و در آينده از رسالۀ توضيح المسائل بگونه اى شايسته تر استفاده كنند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 6

لذا براى پاسخگويى به اين نياز، رسالۀ احكام نوجوانان بر اساس فتواى مرجع عاليقدر شيعه حضرت آية اللّٰه العظمى حاج شيخ ميرزا جواد تبريزى «دامت بركاته» تهيه و تنظيم گرديد و پس از آن كه آقايان محترم اصحاب

استفتاء معظم له، آن را ملاحظه فرمودند، به حضور آن مرجع عاليقدر عرضه گشت و با تأييد معظم له به زيور طبع آراسته گرديد.

رَبَّنٰا تَقَبَّلْ مِنّٰا انَّكَ انْتَ السَّميعُ العَليم

تابستان 1381

دار الصدّيقة الشهيدة عليها السلام

دار الصدّيقة الشهيدة عليها السلام

تلفن: 7733419

فاكس: 7743743

GRO. IZIRBAT. WWW moc. liamtoh@ T IZIRBAT

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 7

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

الحمد للّٰه رب العالمين و الصلاة و السلام على خير خلقه محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّٰه على أعدائهم أجمعين الى يوم الدين.

احكام تقليد

مسأله 1-

شخص مسلمان بايد به اصول دين از روى دليل اعتقاد پيدا كند و نمى تواند در اصول دين تقليد نمايد، يعنى بدون سؤال از دليل گفتۀ كسى را قبول كند. ولى در احكام دين در غير ضروريّات بايد مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روى دليل بدست آورد، يا از مجتهد تقليد كند، يعنى به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طورى به وظيفۀ خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلًا اگر عدّه اى از مجتهدين عملى را حرام مى دانند

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 8

و عدّۀ ديگر مى گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند، آن را بجا آورد.

پس كسانى كه مجتهد نيستند و نمى توانند به احتياط عمل كنند، لازم است از مجتهد تقليد نمايند.

مسأله 2-

تقليد در احكام، عمل كردن به دستور مجتهد است.

و از مجتهدى بايد تقليد كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شيعۀ دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نيز معتبر است سابقۀ فسق معروفى بين مردم نداشته باشد، و از مجتهدى كه تقليد مى شود غير از اوصاف ذكر شده امر ديگرى معتبر نيست. و عادل كسى است كه كارهائى را كه بر او واجب است بجا آورد و كارهائى را كه بر او حرام است ترك كند، و نشانۀ عدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد، كه اگر از اهل محل يا همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبىِ او را تصديق نمايند. و در

صورتى كه اختلاف فتوى بين مجتهدين در مسائل محل ابتلاء و لو اجمالًا معلوم باشد لازم است مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند اعلم باشد، يعنى در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد.

مسأله 3-

مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت:

اول: آنكه خود انسان يقين كند مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 9

دوم: آنكه دو نفر عالم و عادل، كه مى توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند بشرط آنكه دو نفر عالم و عادل ديگر با گفتۀ آنان مخالفت ننمايند و در صورت اختلاف، خبره بودن هر كدام بيشتر باشد قول او مقدم است بلكه به گفتۀ يك نفر عالم خبره مورد وثوق نيز اجتهاد يا اعلميّت ثابت مى شود.

سوم: آنكه عدّه اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفتۀ آنان اطمينان پيدا مى شود، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.

مسأله 4-

بدست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد:

اول: شنيدن از خود مجتهد.

دوم: شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند.

سوم: شنيدن از كسى كه انسان به گفتۀ او اطمينان دارد.

چهارم: ديدن در رسالۀ مجتهد در صورتى كه انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته باشد، و در صورتى كه نقل شخص معتبر با نوشتۀ رسالۀ معتبره مخالفت كند و اشتباه در يكى معلوم نگردد، شخص بايد تا روشن شدن فتواى مجتهد عمل به احتياط كند، و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد كه در آن رساله خلاف نقل

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 10

مذكور است نقل او اعتبار ندارد.

مسأله 5-

مسائلى را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد.

مسأله 6-

اگر مكلّف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، سپس از مجتهدى تقليد نمايد در صورتى كه آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حكم نمايد، آن اعمال صحيح است و الّا محكوم به بطلان است.

احكام طهارت

[آب ها]

آب مطلق و مضاف

مسأله 7-

آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند، مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد: مثل آبى كه بقدرى با گِل و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند، و غير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول آب كر، دوم آب قليل، سوم آب جارى، چهارم آب باران، پنجم آب چاه.

1- آب كر

مسأله 8-

اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانند لباس نجس، به آب كر برسد چنانچه آن آب، بو يا

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 11

رنگ يا مزۀ نجاست را بگيرد، نجس مى شود، و اگر تغيير نكند نجس نمى شود.

مسأله 9-

اگر بو يا رنگ يا مزۀ آب كر بواسطۀ غير نجاست تغيير كند نجس نمى شود.

مسأله 10-

اگر عين نجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا مزۀ قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس مى شود، و اگر به اندازۀ كر يا بيشتر باشد فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزۀ آن تغيير كرده نجس است.

مسأله 11-

اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند، آبى كه از آن چيز مى ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزۀ نجاست نگرفته باشد پاك است.

2- آب قليل

مسأله 12-

آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.

مسأله 13-

اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد، يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود. ولى اگر با فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به آن چيز مى رسد نجس است و مقدارى كه به آن چيز

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 12

نرسيده پاك است.

مسأله 14-

آبى كه با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج شرط پاك است:

اول- آنكه بو يا رنگ يا مزۀ نجاست نگرفته باشد.

دوم- نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.

سوم- نجاست ديگرى مثل خون يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد.

چهارم- ذرّه هاى غائط در آب پيدا نباشد.

پنجم- بيشتر از مقدار معمول، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

3- آب جارى

اشارة

آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات و لوله كشيهايى كه فعلًا در بلاد مرسوم است جارى نيست و حكم آب كر را دارد.

مسأله 15-

آب جارى اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزۀ آن بواسطۀ نجاست تغيير نكرده پاك است.

مسأله 16-

اگر نجاستى به آب جارى برسد، مقدارى از آن، كه بو

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 13

يا رنگ يا مزه اش بواسطۀ نجاست تغيير كرده نجس است. و طرفى كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهاى طرف ديگر نهر اگر به اندازۀ كر باشد يا بواسطۀ آبى كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك وگرنه نجس است.

4- آب باران

مسأله 17-

چيزى كه نجس است و عين نجاست در آن نيست، به هر جاى آن يك مرتبه باران برسد پاك مى شود. و در فرش و لباس و مانند اينها بنابر احتياط فشار لازم است و باريدن دو سه قطره فائده ندارد، بلكه بايد طورى باشد كه بگويند باران مى آيد.

مسأله 18-

اگر باران، بر عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح كند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد، و بو يا رنگ يا مزۀ نجاست نگرفته باشد پاك است، پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند، چنانچه ذرّه اى خون در آن باشد، يا آنكه بو يا رنگ يا مزۀ خون گرفته باشد نجس مى باشد.

مسأله 19-

خاك نجسى كه بواسطۀ باران گل شود پاك است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 14

احكام آبها

مسأله 20-

آب مضاف كه معنى آن گفته شد، چيز نجس را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.

مسأله 21-

آب مضاف هر قدر زياد باشد، اگر ذرّه اى نجاست به آن برسد نجس مى شود، ولى چنانچه با فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به چيز نجس رسيده نجس است و مقدارى كه نرسيده است پاك مى باشد. مثلًا اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند، آنچه به دست رسيده نجس، و آنچه به دست نرسيده پاك است.

مسأله 22-

آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست كه به حد مضاف شدن رسيده يا نه، مثل آب مطلق است، يعنى چيز نجس را پاك مى كند، و وضو و غسل هم با آن صحيح است. و آبى كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه، مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس را پاك نمى كند، و وضو و غسل هم با آن باطل است.

احكام تخلّى

اشاره

(بول و غائط كردن)

مسأله 23-

واجب است انسان وقت تخلّى و مواقع ديگر، عورت خود را از كسانى كه مكلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 15

محرم باشند، و همچنين از ديوانه و بچّه هاى مميّز كه خوب و بد را مى فهمند، بپوشاند، ولى زن و شوهر و كسانى كه در حكم آنها هستند مثل كنيز و مالكش لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.

مسأله 24-

موقع تخلّى بايد طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد، و مراد از قبله جهتى است كه در حال علم و اختيار بايد نماز به آن طرف خوانده شود.

مسأله 25-

در چهار جا تخلّى حرام است: «اول» در كوچه هاى بن بست، در صورتى كه صاحبانش اجازه نداده باشند. «دوم» در ملك كسى كه اجازۀ تخلّى نداده است. «سوم» در جائى كه براى عدّۀ مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسه ها. «چهارم» روى قبر مؤمنين در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد، و همچنين هر جائى كه تخلّى موجب هتك حرمت يكى از مقدّسات دين يا مذهب شود.

مسأله 26-

در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مى شود:

«اول» آنكه با غائط نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.

«دوم» آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. «سوم» آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت مى توان مخرج را با آب شست و يا به دستورى كه بعداً گفته مى شود، با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگر چه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 16

شستن با آب بهتر است.

استبراء

مسأله 27-

استبراء عمل مستحبّى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى دهند، براى آنكه يقين كنند بول در مجرا نمانده است. و آن داراى اقسامى است، و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانۀ دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند، و بعد شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند، و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

مسأله 28-

اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مى باشد. و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى شود. ولى اگر شك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مى باشد و وضو را هم باطل نمى كند.

مسأله 29-

كسى كه استبرا نكرده اگر بواسطۀ آنكه مدتى از بول كردن او گذشته، يقين كند بول در مجرا نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مى باشد و وضو را هم باطل نمى كند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 17

نجاسات

مسأله 30-

نجاسات ده چيز است: اول بول، دوم غائط، سوم منى، چهارم مردار، پنجم خون، ششم و هفتم سگ و خوك، هشتم كافر كه از طايفۀ يهود و نصارى و مجوس نباشد، نهم شراب، دهم فقاع.

1، 2- بول و غائط:

مسأله 31-

بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد يعنى اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى كند، نجس است. و بول و غائط حيوان حرام گوشتى كه خون آن جستن نمى كند مثل ماهى حرام گوشت و همچنين فضلۀ حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.

مسأله 32-

بول و فضلۀ پرندگان حرام گوشت پاك و بهتر اجتناب است.

مسأله 33-

بول و غائط حيوان نجاستخوار نجس است و همچنين است بول و غائط گوسفندى كه شير خوك خورده كه از آن شير، گوشت آورده و استخوانش محكم شود، يا حيوانى كه انسان آن را وطى كرده يعنى با آن نزديكى نموده است.

3- منى:

مسأله 34-

منى انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 18

است.

4- مردار:

مسأله 35-

مردار انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است، چه خودش مرده باشد، يا به غير دستورى كه در شرع معيّن شده آن را كشته باشند. و ماهى چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد پاك است.

مسأله 36-

چيزهائى از مردار مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان، كه روح نداشته پاك است.

مسأله 37-

اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است.

مسأله 38-

اگر پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن را بكنند پاك است.

5- خون:

مسأله 39-

خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند نجس است، پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد پاك مى باشد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 19

مسأله 40-

اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معيّن شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونى كه در بدنش مى ماند پاك است، ولى اگر به علت نفس كشيدن يا بواسطۀ اينكه سر حيوان در جاى بلندى بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است.

مسأله 41-

خونى كه بواسطۀ كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مى ميرد، اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك، و اگر به آن خون بگويند نجس است، و در اين صورت چنانچه ناخن يا پوست سوراخ شود اگر بيرون آوردن خون و تطهير محل جهت وضو يا غسل مشقت دارد بايد تيمّم نمايد. و بنابر احتياط لازم وضو هم بگيرد به طورى كه وقت وضو گرفتن آب وضو نجس نشود.

6، 7- سگ و خوك:

مسأله 42-

سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها نجس است، ولى سگ و خوك دريائى پاك است.

8- كافر:

مسأله 43-

تمام بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 20

مسأله 44-

شخصى كه به يكى از دوازده امام عليهم السلام از روى دشمنى دشنام دهد، نجس است.

9- فقاع:

مسأله 45-

فقاع كه از جو گرفته مى شود و به آن آب جو مى گويند نجس است، و غير فقاع مانند آبى كه به دستور طبيب از جو مى گيرند و به آن ماء الشعير مى گويند پاك مى باشد.

مسأله 46-

عرق جنب از حرام پاك است و بنابر احتياط نماز با آن جايز نيست و بعيد نيست احتياط در اين مسأله واجب نباشد.

راه ثابت شدن نجاست

مسأله 47-

نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى شود:

اول: آنكه خود انسان يقين يا اطمينان كند چيزى نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابراين غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هائى كه مردمان لا ابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمى كنند در آنها غذا مى خورند، اگر انسان يقين يا اطمينان نداشته باشد، غذائى را كه براى او آورده اند نجس است اشكال ندارد.

دوم: آنكه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 21

نجس است، مثلًا همسر انسان يا نوكر يا كلفت بگويد ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است نجس مى باشد.

سوم: آنكه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است، و نيز اگر يك نفر عادل بلكه شخص موثّق اگر چه عادل هم نباشد بگويد چيزى نجس است، بايد از آن چيز اجتناب كرد.

چيز پاك چگونه نجس مى شود

مسأله 48-

اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها به طورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد، چيز پاك نجس مى شود، و همچنين اگر به چيز سومى با همان رطوبت برسد، نجسش مى كند، و مشهور فرموده اند كه متنجّس به طور مطلق منجّس است، ولى اين حكم در غير واسطۀ اول محل اشكال است، و احتياط واجب در اجتناب از او است (مثال) در صورتى كه دست راست به بول متنجّس شود آنگاه آن دست با رطوبت ديگرى دست چپ را ملاقات كند اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود، و اگر دست چپ بعد از خشكيدن با آب قليل يا ساير مايعات

ملاقات كند، آن نيز نجس مى شود، ولى اگر با چيز ديگرى با رطوبت ديگرى ملاقات كند، نجاست آن چيز معلوم نيست اگر چه احتياط واجب اجتناب از آن است، و اگر ترى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود اگر چه به عين نجس

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 22

برسد.

مسأله 49-

اخلاطى كه از بينى يا گلو مى آيد، اگر خون داشته باشد، جائى كه خون دارد نجس و بقيۀ آن پاك است، پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد، مقدارى را كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلّى را كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاك مى باشد.

احكام نجاسات

مسأله 50-

نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم هتك باشد، بى اشكال حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب بكشند. بلكه بنابر احتياط واجب در غير فرض هتك نيز نجس كردن حرام و آب كشيدن واجب است.

مسأله 51-

اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد، بايد آن را آب بكشند.

مطهِّرات

مسأله 52-

دوازده چيز نجاست را پاك مى كند و آنها را مطهِّرات گويند: «اول» آب، «دوم» زمين، «سوم» آفتاب، «چهارم» استحاله، «پنجم» انقلاب، «ششم» انتقال، «هفتم» اسلام، «هشتم» تبعيّت، «نهم» برطرف شدن عين نجاست، «دهم» استبراء

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 23

حيوان نجاست خوار، «يازدهم» غائب شدن مسلمان، «دوازدهم» خارج شدن خون متعارف از ذبيحه.

و احكام اينها به طور تفصيل در مسائل آينده گفته مى شود.

1- آب:

مسأله 53-

آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مى كند:

اول: آنكه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمى كند.

دوم: آنكه پاك باشد.

سوم: آنكه وقتى چيز نجس را مى شويند، آب مضاف نشود، و در شستنى كه بعد از آن شستن ديگر لازم نيست بايد بو يا رنگ يا مزۀ نجاست هم نگيرد، و در غير اين شستن تغيير ضرر ندارد، مثلًا چيزى را به آب كر يا قليل بشويد و دو دفعه شستن در او لازم باشد، در دفعۀ اول اگر چه تغيير كند در دفعۀ دوم به آبى تطهير كند كه تغيير نكند پاك مى شود.

چهارم: آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس، عين نجاست در آن نباشد. و پاك شدن چيز نجس به آب قليل يعنى آب كمتر از كر شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعداً گفته مى شود.

مسأله 54-

اگر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 24

شود، در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد، يك مرتبۀ ديگر كه آب روى آن بريزند پاك مى شود، ولى در لباس و فرش و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غسالۀ آن بيرون آيد. (و غساله آبى است كه معمولًا در وقت شستن و بعد از آن چيزى كه شسته مى شود، خود به خود يا بوسيلۀ فشار مى ريزد).

مسأله 55-

اگر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند، بدن پاك مى شود، و بيرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نيست.

مسأله 56-

غذاى نجسى كه لاى دندانها مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاى نجس برسد پاك مى شود.

مسأله 57-

اگر ظرف يا بدن نجس باشد، و بعد به طورى چرب شود كه جلوگيرى از رسيدن آب به آنها كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند، بايد چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.

2- زمين:

مسأله 58-

زمين با سه شرط كف پا و ته كفش را كه به راه رفتن نجس شده پاك مى كند: «اول» آنكه زمين پاك باشد. «دوم» آنكه خشك باشد. «سوم» آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجّس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، بواسطۀ راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش و حصير

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 25

و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمى شود.

مسأله 59-

پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، بواسطۀ راه رفتن روى اسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده محلّ اشكال است.

مسأله 60-

براى پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست يا بيشتر راه بروند، اگر چه به كمتر از پانزده ذراع يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.

مسأله 61-

لازم نيست كف پا و ته كفش نجس، تر باشد بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك مى شود.

3- آفتاب:

مسأله 62-

آفتاب زمين و ساختمان و چيزهائى كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده شده، و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده اند با پنج شرط پاك مى كند:

اول: آنكه چيز نجس تر باشد، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.

دوم: آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از خشك شدن به تابيدن آفتاب آن را برطرف كند.

سوم: آنكه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمى شود ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 26

تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، اشكال ندارد. و نيز تابيدن آفتاب از پشت شيشه اشكال ندارد.

چهارم: آنكه آفتاب به تنهائى چيز نجس را خشك كند، پس اگر مثلًا چيز نجس بواسطۀ باد و آفتاب خشك شود، پاك نمى گردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد.

پنجم: آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند. پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعۀ ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند.

مسأله 63-

اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب، تر بوده يا نه، يا ترى آن بواسطۀ آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است، و

همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب، عين نجاست از آن برطرف شده يا نه يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه.

4- انتقال:

مسأله 64-

اگر كسى پشه اى را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه مى باشد، پاك است، و همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزو بدن پشه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 27

حساب شود، امّا اگر فاصلۀ بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه مى گويند خون پشه است يا خون انسان، نجس مى باشد.

5- اسلام:

مسأله 65-

اگر كافر غير كتابى شهادتين بگويد يعنى به يگانگى خدا و نبوت خاتم الانبياء شهادت بدهد به هر لغتى كه باشد مسلمان مى شود. و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است. ولى اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد برطرف كند و جاى آن را آب بكشد، بلكه اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده باشد، احتياط واجب آن است كه جاى آن را آب بكشد. و بنابر اظهر كافر كتابى پاك است.

مسأله 66-

اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است، بلكه اگر در بدن او هم باشد، بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.

مسأله 67-

اگر كافر شهادتين بگويد، و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه، پاك است، و همچنين اگر بداند قلباً مسلمان نشده است ولى چيزى كه منافى با اظهار شهادتين باشد از او سر نزند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 28

6- تبعيّت:

مسأله 68-

تبعيّت آن است كه چيز نجسى بواسطۀ پاكى چيز ديگر پاك شود.

مسأله 69-

كسى كه چيزى را آب مى كشد، بعد از پاك شدن آن چيز، دست او هم كه با آن چيز شسته شده پاك مى شود.

7- برطرف شدن عين نجاست:

مسأله 70-

اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجّس مثل آب نجس آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شوند، بدن آن حيوان پاك است، و همچنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى.

مثلًا اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توى دهان لازم نيست، ولى اگر دندان عاريه در دهان باشد و خون به آن برسد بنابر احتياط بايد آن را آب بكشند.

مسأله 71-

اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده، آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد بنابر احتياط نجس مى شود.

مسأله 72-

مقدارى از لبها و پلك چشم كه موقع بستن، روى هم مى آيد، و نيز جائى را كه انسان نمى داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود بايد آب بكشد.

مسأله 73-

اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 29

بنشيند چنانچه طورى آنها را تكان دهند كه گرد و خاك نجس از آنها بريزد، و چيزى با رطوبت با آنها ملاقات كند نجس نمى شود.

8- استبراء حيوان نجاستخوار:

مسأله 74-

بول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است. و اگر بخواهند پاك شود، بايد آن را استبراء كنند يعنى تا مدّتى نگذارند نجاست بخورد كه بعد از آن مدّت ديگر نجاست خوار به آن نگويند، و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاست خوار را چهل روز، و گاو را سى روز، و گوسفند را ده روز، و مرغابى را هفت يا پنج روز، و مرغ خانگى را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيرى كنند و غذاى پاك به آنها بدهند. و اگر بعد از اين مدّت بازهم نجاست خوار به آنها گفته شود، بايد تا مدتى كه بعد از آن مدّت ديگر نجاست خوار به آنها نگويند آنها را از خوردن نجاست جلوگيرى نمايند.

9- غائب شدن مسلمان:

مسأله 75-

اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف و فرش در اختيار او است، نجس شود و آن مسلمان غائب گردد، با شش شرط پاك است:

اول- آنكه آن مسلمان چيزى كه بدن يا لباسش را نجس كرده نجس بداند. پس اگر مثلًا لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقات كرده

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 30

و آن را نجس نداند، بعد از غائب شدن او نمى شود آن لباس را پاك دانست.

دوم- آنكه بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است.

سوم- آنكه انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مى كند، مثلًا ببيند با آن لباس نماز مى خواند.

چهارم- آنكه احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام مى دهد پاكى است، پس اگر مثلًا نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد و با لباسى

كه نجس شده نماز بخواند، نمى شود آن لباس را پاك دانست.

پنجم- آنكه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است، پس اگر يقين داشته باشد كه آب نكشيده، نبايد آن چيز را پاك بداند. و نيز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاك دانستن آن چيز محلّ اشكال است.

ششم- آنكه مسلمان بالغ، يا طفلى باشد كه بتواند طهارت و نجاست را تشخيص دهد.

احكام ظرفها

مسأله 76-

خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره حرام است، ولى زينت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آنها مانعى ندارد و همچنين است ساختن ظرف طلا و نقره و خريدوفروش آنها براى

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 31

زينت نمودن يا نگاه داشتن.

مسأله 77-

گيرۀ استكان كه از طلا يا نقره مى سازند اگر بعد از برداشتن استكان، ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهائى و چه با استكان حرام است، و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعى ندارد.

مسأله 78-

استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا نقره داده اند اشكال ندارد.

مسأله 79-

اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدرى باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند استعمال آن مانعى ندارد.

وضو

[چند مسأله]

مسأله 80-

در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلو سر و روى پاها را مسح كنند.

مسأله 81-

در ازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى جائى كه موى سر بيرون مى آيد تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط قرار مى گيرد بايد شسته شود، و اگر مختصرى از اين مقدار را نشويند وضو باطل است، و براى آنكه يقين كند اين مقدار كاملًا شسته شده بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.

مسأله 82-

اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 32

متعارف مردم باشد بايد ملاحظه كند كه مردمان متعارف تا كجاى صورت خود را مى شويند، او هم تا همانجا بشويد، و نيز اگر در پيشانى او مو روئيده يا جلوى سرش مو ندارد بايد به اندازۀ معمول، پيشانى را بشويد.

مسأله 83-

اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشه هاى چشم و لب او هست كه نمى گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو وارسى كند كه اگر هست برطرف نمايد.

مسأله 84-

اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد بايد آب را بپوست برساند، و اگر پيدا نباشد شستن مو كافى است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.

مسأله 85-

اگر شك كند پوست صورت از لاى مو پيدا است يا نه، بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را بپوست هم برساند.

مسأله 86-

شستن توى بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمى شود واجب نيست، ولى براى آنكه يقين كند از جاهائى كه بايد شسته شود چيزى باقى نمانده، واجب است مقدارى از آنها را هم بشويد، و كسى كه نمى دانسته بايد اين مقدار را بشويد، اگر نداند در وضوهائى كه گرفته اين مقدار شسته يا نه، نمازى را كه با آن وضو خوانده و وقتش باقى است با وضوى جديد اعاده نمايد و

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 33

قضاى نمازهائى كه وقتش گذشته واجب نيست.

مسأله 87-

بايد صورت و دستها را از بالا به پائين شست، و اگر از پائين به بالا بشويد وضو باطل است.

مسأله 88-

اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه بواسطۀ كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافى است.

مسأله 89-

بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.

مسأله 90-

براى آنكه يقين كند آرنج را كاملًا شسته، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشويد.

مسأله 91-

كسى كه پيش از شستن صورت دستهاى خود را تا مچ شسته، در موقع وضو بايد تا سر انگشتان بشويد. و اگر فقط تا مچ بشويد وضوى او باطل است.

مسأله 92-

بعد از شستن هر دو دست بايد جلوى سر را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و احتياط واجب آن است كه با دست راست مسح نمايد.

مسأله 93-

يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است جاى مسح مى باشد. و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 34

كند كافى است، اگر چه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازۀ درازاى يك انگشت و از پهنا به اندازۀ پهناى سه انگشت بسته مسح نمايد.

مسأله 94-

لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است، ولى كسى كه موى جلوى سر او به اندازه اى بلند است كه اگر مثلًا شانه كند به صورتش مى ريزد، يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را مسح كند، يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهائى را كه به صورت مى ريزد با به جاهاى ديگر سر مى رسد جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد، يا بر موى جاهاى ديگر سر، كه جلوى آن آمده مسح كند باطل است.

مسأله 95-

بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند، و احتياط واجب آن است كه تا مفصل مسح نمايد. و پاى راست را با دست راست و بعد پاى چپ را با دست چپ مسح كند.

مسأله 96-

پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافى است ولى بهتر آن است كه به اندازۀ پهناى سه انگشت بسته مسح نمايد، و بهتر از آن مسح تمام روى پا با تمام كف دست است.

مسأله 97-

احتياط واجب آن است كه در مسح پا دست را بر سر

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 35

انگشتها بگذارد و بعد به پشت پا بكشد، يا آنكه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بكشد نه آنكه تمام دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد.

مسأله 98-

در مسح سر و روى پا بايد دست را روى آنها بكشد، و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد وضو باطل است، ولى اگر موقعى كه دست را مى كشد سر يا پا مختصرى حركت كند اشكال ندارد.

مسأله 99-

جاى مسح بايد خشك باشد، و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است، ولى اگر ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده مى شود بگويند فقط از ترى كف دست است اشكال ندارد.

وضوى ارتماسى

مسأله 100-

وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد، ولى مسح با ترى آن دست اشكال دارد. بنابراين دست چپ را نبايد ارتماسى شست.

مسأله 101-

در وضوى ارتماسى هم بايد صورت و دستها از بالا به پائين شسته شود، پس اگر وقتى كه صورت و دستها را در آب فرو مى برد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 36

مسأله 102-

اگر وضوى بعضى از اعضاء را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى انجام دهد، اشكال ندارد.

شرائط وضو

اشاره

شرائط صحيح بودن وضو چند چيز است:

«شرط اول»

آنكه آب وضو پاك باشد.

«شرط دوم»
اشاره

آنكه مطلق باشد.

مسأله 103-

وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است اگر چه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند يا فراموش كرده باشد. و اگر با آن وضو نمازى هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند.

مسأله 104-

اگر غير از آب گل آلود مضاف آب ديگرى براى وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است بايد تيمّم كند، و اگر وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود وضو بگيرد.

«شرط سوم»
اشاره

آنكه آب وضو و فضائى كه در آن وضو مى گيرد، در حال مسح بلكه بنابر احتياط واجب در حال شستن نيز مباح باشد.

مسأله 105-

وضو به آب غصبى و به آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه حرام و باطل است. و نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد، چنانچه در غير آنجا نتواند وضو

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 37

بگيرد، تكليف او تيمّم است. و اگر در غير آنجا بتواند وضو بگيرد، لازم است كه در غير آنجا وضو بگيرد، ولى چنانچه در هر دو صورت معصيت كرده و همانجا وضو بگيرد وضويش صحيح است.

«شرط چهارم»

آنكه ظرف آب وضو مباح باشد.

«شرط پنجم»
اشاره

آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. و تفصيل اين دو شرط در مسألۀ بعدى ذكر مى شود.

مسأله 106-

اگر آب وضو در ظرف غصبى يا طلا و نقره است و غير از آن آب ديگرى ندارد، در صورتى كه بتواند به وجه مشروعى آن آب را در ظرف ديگر خالى نمايد لازم است خالى كرده و بعداً وضو بگيرد، و چنانچه ميسور نباشد بايد تيمّم كند، و اگر آب ديگرى دارد لازم است با آن وضو بگيرد، و در هر صورت اگر معصيت كرده و با دست و مانند آن آب را بر اعضاء وضو بريزد وضويش صحيح است، و اگر در ظرف غصبى يا طلا و نقره وضوى ارتماسى بگيرد وضوى او باطل است چه آب ديگرى داشته باشد يا نه.

«شرط ششم»
اشاره

آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد.

مسأله 107-

اگر پيش از تمام شدن وضو، جائى را كه شسته يا مسح كرده نجس شود، وضو صحيح است.

مسأله 108-

اگر غير از اعضاء وضو جائى از بدن نجس باشد،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 38

وضو صحيح است. ولى اگر مخرج را از بول يا غائط تطهير نكرده باشد احتياط مستحب آن است كه اول آن را تطهير كند و بعد وضو بگيرد.

«شرط هفتم»
اشاره

آنكه وقت براى وضو و نماز كافى باشد.

مسأله 109-

هرگاه وقت به قدرى تنگ است كه اگر وضو بگيرد تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود، بايد تيمّم كند، ولى اگر براى وضو و تيمّم يك اندازه وقت لازم است بايد وضو بگيرد.

«شرط هشتم»
اشاره

آنكه به قصد قربت يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد، و اگر براى خنك شدن يا به قصد ديگرى وضو بگيرد باطل است.

مسأله 110-

لازم نيست نيّت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند، بلكه اگر تمام افعال وضو به داعى امر خدا بجا آورده شود كفايت مى كند.

«شرط نهم»

آنكه وضو را به ترتيبى كه گفته شد بجا آورد يعنى اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد، و بنابر احتياط دست چپ را يك دفعه بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد، و بنابر احتياط پاى چپ را بعد از پاى راست مسح كند، و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد باطل است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 39

«شرط دهم»
اشاره

آنكه كارهاى وضو را پشت سرهم انجام دهد.

مسأله 111-

اگر بين كارهاى وضو به قدرى فاصله شود كه وقتى مى خواهد جائى را بشويد يا مسح كند، رطوبت جاهائى كه پيش از آن شسته يا مسح كرده خشك شده باشد، وضو باطل است. و اگر فقط رطوبت جائى كه جلوتر از محلّى است كه مى خواهد بشويد يا مسح كند، خشك شده باشد، مثلًا موقعى كه مى خواهد دست چپ را بشويد رطوبت دست راست خشك شده باشد و صورت تر باشد، وضويش صحيح است.

مسأله 112-

اگر كارهاى وضو را پشت سرهم بجا آورد ولى بواسطۀ گرماى هوا يا حرارت زياد بدن و مانند اينها، رطوبت جاهاى پيشين خشك شود، وضوى او صحيح است.

مسأله 113-

راه رفتن در بين وضو اشكال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دستها مقدارى راه برود و بعد سر و پا را مسح كند وضوى او صحيح است.

«شرط يازدهم»
اشاره

آنكه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد، و اگر ديگرى او را وضو بدهد، يا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است.

مسأله 114-

كسى كه نمى تواند وضو بگيرد بايد نائب بگيرد كه او

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 40

را وضو دهد، و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتى كه بتواند و مضر به حالش نباشد بايد بدهد، ولى بايد خود او نيّت وضو كند و با دست خود مسح نمايد، و اگر نمى تواند بايد نائبش دست او را بگيرد و به جاى مسح او بكشد، و اگر اين هم ممكن نيست بايد نائب از دست او رطوبت بگيرد و با آن رطوبت، سر و پاى او را مسح كند.

مسأله 115-

هر كدام از كارهاى وضو را كه مى تواند به تنهائى انجام دهد، نبايد در آن كمك بگيرد.

«شرط دوازدهم»
اشاره

آنكه استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.

مسأله 116-

كسى كه مى ترسد كه اگر وضو بگيرد، مريض شود يا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد. ولى اگر نداند كه آب براى او ضرر دارد و وضو بگيرد، اگر چه بعد بفهمد ضرر داشته ولى ضرر به حدّى كه شرعاً حرام است نبوده باشد، وضوى او صحيح است.

مسأله 117-

اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمى كه وضو با آن صحيح است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد، بايد با همان مقدار وضو بگيرد.

«شرط سيزدهم»
اشاره

آنكه در اعضاء وضو مانعى از رسيدن آب نباشد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 41

مسأله 118-

اگر مى داند چيزى به اعضاء وضو چسبيده ولى شك دارد كه از رسيدن آب جلوگيرى مى كند يا نه، بايد آن را برطرف كند يا آب را به زير آن برساند.

مسأله 119-

اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولى اگر ناخن را بگيرند بايد براى وضو آن چرك را برطرف كنند. و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد بايد چرك زير مقدارى را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايند.

مسأله 120-

اگر پيش از وضو بداند كه در بعضى از اعضاء وضو مانعى از رسيدن آب هست و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آنجا رسانده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده وضوى او صحيح است.

احكام وضو

مسأله 121-

كسى كه در كارهاى وضو و شرائط آن مثل پاك بودن آب و غصبى نبودن آن خيلى شك مى كند اگر به حد وسوسه برسد بايد به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 122-

اگر شك كند كه وضوى او باطل شده يا نه بنا مى گذارد كه وضوى او باقى است، ولى اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند بول است يا چيز ديگر، وضوى او باطل است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 42

مسأله 123-

كسى كه شك دارد وضو گرفته يا نه بايد وضو بگيرد.

مسأله 124-

اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد كه در حال شروع به نماز، ملتفت حالش بوده است نماز او صحيح است، ولى بايد براى نمازهاى بعد وضو بگيرد.

مسأله 125-

اگر در بين نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، نماز او باطل است و بايد وضو بگيرد و نماز را بخواند.

مسأله 126-

اگر بعد از نماز شك كند، كه قبل از نماز وضوى او باطل شده يا بعد از نماز، نمازى كه خوانده صحيح است.

مسأله 127-

كسى كه بول يا غائط پى درپى از او خارج مى شود، لازم نيست بعد از وضو فوراً نماز بخواند اگر چه بهتر اين است كه به نماز مبادرت نمايد.

مسأله 128-

كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند، در صورتى كه ممكن باشد به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگيرى نمايد بهتر آن است كه جلوگيرى نمايد.

بلكه اگر مرض او به آسانى معالجه شود، احوط آن است كه خود را معالجه نمايد.

مسأله 129-

اگر كسى مرضى دارد كه نمى تواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند، بايد به وظيفۀ كسانى كه نمى توانند از بيرون آمدن

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 43

غائط خوددارى كنند عمل نمايد.

چيزهائى كه بايد براى آنها وضو گرفت

مسأله 130-

براى شش چيز وضو گرفتن واجب است:

اول: براى نمازهاى واجب غير از نماز ميّت. و در نمازهاى مستحب شرط صحّت است.

دوم: براى سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بين آنها و نماز حدثى از او سر زده مثلًا بول كرده باشد، ولى براى سجدۀ سهو واجب نيست وضو بگيرد.

سوم: براى طواف واجب خانۀ كعبه.

چهارم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسَم خورده باشد كه وضو بگيرد.

پنجم: اگر نذر كرده باشد كه جائى از بدن خود را به خط قرآن برساند.

ششم: براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده، يا براى بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولى چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بى احترامى به قرآن باشد، بايد بدون اينكه وضو بگيرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بيرون آورد، يا اگر نجس شده آب بكشد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 44

مسأله 131-

مس نمودن خط قرآن، يعنى رساندن جائى از بدن به خط قرآن براى كسى كه وضو ندارد حرام است. ولى اگر قرآن را به زبان فارسى يا به زبان ديگر ترجمه كنند مس آن اشكال ندارد.

مسأله 132-

كسى كه وضو ندارد بنابر احتياط حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانى نوشته شده باشد، مس نمايد. و بهتر آن است كه اسم مبارك پيغمبر و امام و حضرت زهرا عليهم السلام را هم مس ننمايد.

چيزهائى كه وضو را باطل مى كند

مسأله 133-

هفت چيز وضو را باطل مى كند:

اول: بول.

دوم: غائط.

سوم: باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج شود.

چهارم: خوابى كه بواسطۀ آن چشم نبيند و گوش نشنود، ولى اگر چشم نبيند و گوش بشنود وضو باطل نمى شود.

پنجم: چيزهائى كه عقل را از بين مى برد: مانند ديوانگى و مستى و بى هوشى.

ششم: استحاضۀ زنان كه بعداً گفته مى شود.

هفتم: كارى كه براى آن بايد غسل كرد مانند جنابت.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 45

احكام وضوى جبيره

اشاره

چيزى كه با آن زخم و شكسته را مى بندند و دوائى كه روى زخم و مانند آن مى گذارند «جبيره» ناميده مى شود.

مسأله 134-

اگر در يكى از جاهاى وضو زخم يا دمل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و آب براى آن ضرر ندارد بايد به طور معمول وضو گرفت.

مسأله 135-

اگر زخم يا دمل يا شكستگى در صورت و دستها است و روى آن باز است و آب ريختن روى آن ضرر دارد، بايد اطراف زخم را به طورى كه در وضو گفته شد از بالا به پائين بشويد.

مسأله 136-

اگر زخم يا دمل يا شكستگى در جلوى سر يا روى پاها است و روى آن باز است، چنانچه نتواند آن را مسح كند، به اين معنى كه زخم تمام محل مسح را گرفته باشد و يا آنكه از مسح جاهاى سالم نيز متمكّن نباشد، در اين صورت لازم است تيمّم نمايد. و بنابر احتياط وضو نيز گرفته و پارچۀ پاكى روى آن بگذارند، و روى پارچه را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند.

مسأله 137-

اگر روى دمل يا زخم يا شكستگى بسته باشد.

چنانچه باز كردن آن ممكن است و آب هم براى آن ضرر ندارد، بايد باز كند و وضو بگيرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، يا جلوى سر و روى پاها باشد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 46

مسأله 138-

اگر زخم يا دمل يا شكستگى كه بسته است در صورت يا دستها باشد چنانچه باز كردن و ريختن آب روى آن ضرر دارد، بايد مقدارى را كه متمكن است از اطراف شسته و روى جبيره را مسح نمايد.

مسأله 139-

اگر نمى شود روى زخم را باز كرد ولى زخم و چيزى كه روى آن گذاشته شده پاك است و رسانيدن آب به زخم ممكن است و ضرر هم ندارد، بايد آب را به روى زخم از بالا به پائين برساند، و اگر زخم يا چيزى كه روى آن گذاشته شده نجس است، چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روى زخم ممكن باشد بايد آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتى كه آب براى زخم ضرر ندارد ولى رساندن آب به روى زخم ممكن نيست، يا زخم نجس است و نمى شود آن را آب كشيد، بايد تيمّم بنمايد.

مسأله 140-

اگر جبيره تمام پهناى روى پا را گرفته ولى مقدارى از طرف انگشتان و مقدارى از طرف بالاى پا باز است، بايد جاهائى كه باز است روى پا را و جائى كه جبيره است روى جبيره را مسح كند.

مسأله 141-

اگر در صورت يا دستها چند جبيره باشد، بايد بين آنها را بشويد، و اگر جبيره ها در سر يا روى پاها باشد، بايد بين آنها را مسح كند، و در جاهائى كه جبيره است بايد به دستور جبيره عمل

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 47

نمايد.

مسأله 142-

اگر در جاى وضو زخم و جراحت و شكستگى نيست، ولى به جهت ديگرى آب براى آن ضرر دارد، بايد تيمّم كند.

مسأله 143-

اگر در جاى وضو يا غسل چيزى چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست، يا به قدرى مشقّت دارد كه نمى شود تحمّل كرد وظيفه اش تيمّم است مگر در صورتى كه در جاى تيمّم هم چسبيده باشد، بلى اگر آن چيزى كه چسبيده دوا باشد حكم جبيره را دارد.

مسأله 144-

كسى كه وظيفۀ او تيمّم است اگر در بعضى از جاهاى تيمّم او زخم يا دمل يا شكستگى باشد، بايد به دستور وضوى جبيره اى، تيمّم جبيره اى نمايد.

غسلهاى واجب

اشاره

غسلهاى واجب هفت است:

اول: غسل جنابت.

دوم: غسل حيض.

سوم: غسل نفاس.

چهارم: غسل استحاضه.

پنجم: غسل مس ميّت.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 48

ششم: غسل ميّت.

هفتم: غسلى كه بواسطۀ نذر و قسَم و مانند اينها واجب مى شود.

[غسل جنابت]

احكام جنابت
مسأله 145-

به دو چيز انسان جنب مى شود: «اول» جماع.

«دوم» بيرون آمدنى منى، در خواب باشد يا بيدارى، كم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا بى شهوت، با اختيار باشد يا بى اختيار.

مسأله 146-

اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا بول يا غير اينها، چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده، آن رطوبت حكم منى را دارد، و در غير اين صورت حكم منى را ندارد ولى در مريض لازم نيست آن رطوبت، با جستن بيرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بيرون آيد در حكم منى است.

مسأله 147-

اگر از مردى كه مريض نيست آبى بيرون آيد كه با جستن يا با شهوت نباشد، چنانچه پيش از بيرون آمدن آب، وضو داشته مى تواند به همان وضو اكتفا كند، و اگر وضو نداشته كافى است فقط وضو بگيرد، و غسل بر او لازم نيست.

مسأله 148-

مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن منى بول كند، و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتى از او بيرون آيد، كه نداند

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 49

منى است يا رطوبت ديگر، حكم منى را دارد.

چيزهائى كه بر جنب حرام است
مسأله 149-

پنج چيز بر جنب حرام است:

اول- رساندن جائى از بدن خود به خط قرآن، يا به اسم خدا و پيغمبران و امامان عليهم السلام، به طورى كه در وضو گفته شد.

دوم- رفتن در مسجد الحرام و مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.

سوم- توقف در مساجد ديگر، و همچنين بنابر احتياط واجب در حرم امامان عليهم السلام، ولى اگر از يك در مسجد داخل و از در ديگر خارج شود، مانعى ندارد.

چهارم- گذاشتن چيزى در مسجد يا داخل شدن در آن براى برداشتن چيزى.

پنجم- خواندن هر يك از آيات سجدۀ واجب و آن در چهار سوره است: «اول» سورۀ سى و دوم قرآن (الم تنزيل). «دوم» سورۀ چهل و يكم (حم سجده). «سوم» سورۀ پنجاه و سوم (و النجم).

«چهارم» سورۀ نود و ششم (اقرأ).

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 50

احكام غسل كردن
مسأله 150-

در غسل ارتماسى يا ترتيبى پاك بودن تمام بدن پيش از غسل لازم نيست بلكه اگر به فرو رفتن در آب يا ريختن آب به قصد غسل، بدن پاك شود غسل محقق مى شود.

مسأله 151-

كسى كه از حرام جنب شده و بخواهد با آب گرم غسل كند عرق مى كند، مانعى ندارد.

مسأله 152-

اگر در غسل به اندازۀ سر موئى از بدن نشسته بماند، غسل باطل است ولى شستن مثل توى گوش و بينى و هر چه از باطن شمرده مى شود، واجب نيست.

مسأله 153-

جائى را كه شك دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن، چنانچه قبلًا از ظاهر بوده بايد بشويد و الّا واجب نيست.

مسأله 154-

اگر سوراخ جاى گوشواره و مانند آن به قدرى گشاد باشد كه داخل آن از ظاهر شمرده شود، بايد آن را شست وگرنه شستن آن لازم نيست.

مسأله 155-

چيزى را كه مانع رسيدن آب به بدن است بايد برطرف كند، و اگر پيش از آنكه يقين كند برطرف شده غسل نمايد غسل او باطل است.

مسأله 156-

اگر موقع غسل شك كند، چيزى كه مانع از رسيدن آب باشد در بدن او هست يا نه، بايد وارسى كند تا مطمئن شود كه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 51

مانعى نيست.

________________________________________

تبريزى، جواد بن على، رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، در يك جلد، قم - ايران، اول، ه ق

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)؛ ص: 51

مسأله 157-

در غسل بايد موهاى كوتاهى را كه جزء بدن حساب مى شود بشويد، و شستن موهاى بلند واجب نيست، بلكه اگر آب را طورى به پوست برساند كه آنها تر نشود، غسل صحيح است ولى اگر رساندن آب به پوست، بدون شستن آنها ممكن نباشد، بايد آنها را بشويد كه آب به بدن برسد.

مسأله 158-

اگر شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد غسل كند، ولى اگر بعد از غسل شك كند كه غسل او درست بوده يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد كه وقت غسل ملتفت بوده و صحيح بجا آورده لازم نيست دوباره غسل نمايد.

مسأله 159-

اگر در بين غسل، حدث اصغر از او سر زند مثلًا بول كند، بايد غسل را تمام كرده و وضو هم بگيرد.

مسأله 160-

اگر از جهت ضيق وقت وظيفۀ مكلّف تيمّم بوده ولى به خيال اينكه به اندازۀ غسل و نماز وقت دارد غسل كند، غسل او صحيح است.

مسأله 161-

كسى كه جنب شده اگر شك كند غسل كرده يا نه، نمازهائى كه خوانده چنانچه احتمال بدهد كه وقت شروع به نماز ملتفت بوده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد غسل كند. و در صورتى كه بعد از نماز، حدث اصغر از او صادر شده باشد لازم

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 52

است وضو هم بگيرد، و اگر وقت باقى است نمازى را كه خوانده اعاده نمايد.

مسأله 162-

كسى كه چند غسل بر او واجب است مى تواند به نيّت همۀ آنها يك غسل بجا آورد، و اظهر اين است كه اگر يكى معيّن از آنها را قصد كند از بقيّه كفايت مى كند.

تيمّم

(در هفت مورد بجاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:)

اول از موارد تيمّم:
اشاره

آنكه تهيۀ آب به قدر وضو يا غسل ممكن نباشد.

مسأله 163-

اگر انسان در آبادى باشد بايد بنابر احتياط براى تهيۀ آب وضو و غسل، به قدرى جستجو كند كه از پيدا شدن آن نااميد شود، و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند يا به جهت زيادى درختان راه رفتن در آن دشوار است بايد در هر يك از چهار طرف به اندازۀ پرتاب يك تير قديمى كه با كمان پرتاب مى كردند «1» در جستجوى آب رود و الّا بايد در هر طرف به اندازۀ پرتاب دو تير جستجو نمايد.

______________________________

(1) مجلسى اول قدس سرّه در كتاب شرح من لا يحضره الفقيه، مقدار پرتاب تير را دويست گام معيّن فرموده است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 53

مسأله 164-

اگر بعضى از چهار طرف هموار و بعض ديگر پست و بلند باشد، در طرفى كه هموار است به اندازۀ پرتاب دو تير، و در طرفى كه هموار نيست به اندازۀ پرتاب يك تير جستجو كند.

مسأله 165-

در هر طرفى كه يقين دارد آب نيست، در آن طرف جستجو لازم نيست.

مسأله 166-

كسى كه وقت نماز او تنگ نيست و براى تهيۀ آب وقت دارد، اگر يقين دارد در محلّى دورتر از مقدارى كه بايد جستجو كند آب هست، بايد براى تهيۀ آب برود، و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محل لازم نيست، ولى اگر گمان او قوى و به حدّ اطمينان باشد، بايد براى تهيۀ آب به آن محل برود.

مسأله 167-

لازم نيست خود انسان در جستجوى آب برود، بلكه مى تواند كسى را كه به گفتۀ او اطمينان دارد بفرستد، و در اين صورت اگر يك نفر از طرف چند نفر برود كافى است.

مسأله 168-

اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند تهيۀ آب براى او ممكن نيست يا نمى تواند وضو بگيرد، چنانچه بتواند وضوى خود را نگهدارد نبايد آن را باطل نمايد، ولى مى تواند با عيال خود نزديكى كند اگر چه بداند كه از غسل متمكّن نخواهد شد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 54

دوم از موارد تيمّم:
مسأله 169-

اگر بواسطۀ پيرى، يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها، يا نداشتن وسيله اى كه آب از چاه بكشد، دسترسى به آب نداشته باشد، بايد تيمّم كند، و همچنين است اگر تهيه كردن آب يا استعمال آن به قدرى مشقّت داشته باشد كه مردم آن را تحمّل نمى كنند، ولى در صورت اخير چنانچه تيمّم ننمايد و وضو بگيرد وضوى او صحيح است.

مسأله 170-

اگر براى كشيدن آب از چاه، دلو و ريسمان و مانند اينها لازم دارد و مجبور است بخرد يا كرايه نمايد، اگر چه قيمت آن چند برابر معمول باشد بايد تهيه كند، و همچنين است اگر آب را به چندين برابر قيمتش بفروشند، ولى اگر تهيۀ آنها به قدرى پول مى خواهد كه نسبت به حال او ضرر دارد، واجب نيست تهيه نمايد.

مسأله 171-

اگر ناچار شود كه براى تهيۀ آب قرض كند، بايد قرض نمايد، ولى كسى كه مى داند يا گمان دارد كه نمى تواند قرض خود را بدهد، واجب نيست قرض كند.

سوم از موارد تيمّم:
مسأله 172-

اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، يا بترسد كه بواسطۀ استعمال آن مرض يا عيبى در او پيدا شود، يا مرضش طول بكشد، يا شدّت يابد يا به سختى معالجه شود، بايد تيمّم نمايد،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 55

ولى اگر آب گرم براى او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.

مسأله 173-

لازم نيست يقين كند كه آب براى او ضرر دارد، بلكه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال، ترس براى او پيدا شود، بايد تيمّم كند.

مسأله 174-

كسى كه مبتلا به درد چشم است و آب براى او ضرر دارد، بايد تيمّم نمايد.

مسأله 175-

اگر بواسطۀ يقين يا ترس ضرر، تيمّم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد، تيمّم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، بنابر احتياط واجب در صورتى كه وقت باقى باشد بايد دوباره نماز را با وضو يا غسل بخواند، و اگر وقت گذشته قضا ندارد.

مسأله 176-

كسى كه مى داند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد و بعد بفهمد كه آب براى او ضرر داشته وضو و غسل او صحيح است.

چهارم از موارد تيمّم:
مسأله 177-

هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، دچار زحمت مى شود بايد تيمّم نمايد، و جواز تيمّم به اين جهت در سه صورت است:

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 56

1- آنكه اگر آب را در وضو يا غسل صرف نمايد خودش فعلًا يا بعداً به تشنگى كه باعث تلف يا مرضش شده يا تحمّلش مشقّت زيادى دارد مبتلا خواهد شد.

2- آنكه بر كسانى كه حفظشان بر او واجب است بترسد كه از تشنگى تلف يا بيمار شوند.

3- آنكه بر غير خود (چه انسان باشد يا حيوان) بترسد و تلف يا بيمارى يا بى تابى شان بر او گران باشد، و در غير اين صورت با داشتن آب تيمّم جايز نيست.

پنجم از موارد تيمّم:
مسأله 178-

كسى كه بدن يا لباسش نجس است و كمى آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرد يا غسل كند، براى آب كشيدن بدن يا لباس او نمى ماند، بنابر احتياط، بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمّم نماز بخواند، ولى اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمّم كند، بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

ششم از موارد تيمّم:
مسأله 179-

اگر غير از آب يا ظرفى كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگرى ندارد، مثلًا آب يا ظرفش غصبى است و غير از آن، آب و ظرف ديگرى ندارد، بايد بجاى وضو و غسل تيمّم كند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 57

هفتم از موارد تيمّم:
مسأله 180-

هرگاه وقت به قدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود بايد تيمّم كند.

مسأله 181-

اگر عمداً نماز را به قدرى تأخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد، معصيت كرده ولى نماز او با تيمّم صحيح است.

چيزهائى كه تيمّم به آنها صحيح است

مسأله 182-

تيمّم به خاك و ريگ و كلوخ و سنگ صحيح است، ولى احتياط مستحب آن است كه اگر خاك ممكن باشد به چيز ديگر تيمّم، نكند و اگر خاك نباشد، با ريگ يا كلوخ، و چنانچه ريگ و كلوخ هم نباشد با سنگ تيمّم نمايد.

مسأله 183-

تيمّم بر سنگ گچ و سنگ آهك صحيح است، و بنابر احتياط در حال اختيار به گچ و آهك پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقيق تيمّم ننمايند.

مسأله 184-

اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غبارى كه در فرش و لباس و مانند اينها است تيمّم نمايد، و چنانچه گرد پيدا نشود، بايد به گل تيمّم كند، و اگر گل هم پيدا نشود، واجب است بعداً قضاى آن را بجا آورد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 58

مسأله 185-

اگر با خاك و ريگ، چيزى مانند كاه كه تيمّم به آن باطل است مخلوط شود، نمى تواند به آن تيمّم كند، ولى اگر آن چيز به قدرى كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود، تيمّم به آن خاك و ريگ صحيح است.

مسأله 186-

تيمّم به ديوار گلى صحيح است، و احتياط مستحب آن است كه با بودن زمين يا خاك خشك، به زمين يا خاك نمناك تيمّم نكند.

مسأله 187-

چيزى كه بر آن تيمّم مى كند بايد پاك باشد، و اگر چيز پاكى كه تيمّم به آن صحيح است ندارد، نماز را بنابر احتياط با تيمّم بخواند و نيز قضاى آن را بجا آورد.

مسأله 188-

اگر يقين داشته باشد كه تيمّم به چيزى صحيح است و به آن تيمّم نمايد، بعد بفهمد تيمّم به آن باطل بوده، نمازهائى را كه با آن تيمّم خوانده بايد دوباره بخواند.

دستور تيمّم بدل از وضو يا غسل

مسأله 189-

در تيمّم بدل از وضو يا غسل چهار چيز واجب است:

«اول» نيّت.

«دوم» زدن كف دو دست با هم بر چيزى كه تيمّم به آن صحيح است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 59

«سوم» كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن، از جائى كه موى سر مى رويد تا ابروها و بالاى بينى، و احتياطاً بايد دستها روى ابروها هم كشيده شود.

«چهارم» كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست، و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

احكام نماز

اشاره

نماز بهترين اعمال دينى است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهاى ديگر هم قبول مى شود، و اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول نمى شود. و همانطور كه اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى شستشو كند، چرك در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنج گانه هم انسان را از گناهان پاك مى كند. و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند، و كسى كه نماز را پست و سبك شمارد مانند كسى است كه نماز نمى خواند، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است. روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند، مردى وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملًا بجا نياورد، حضرت فرمودند: اگر اين مرد در حالى كه نمازش اينطور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است.

پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتاب زدگى نماز

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 60

نخواند، و در حال

نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى گويد، و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند، و اگر انسان در موقع نماز كاملًا به اين مطلب توجه كند، از خود بى خبر مى شود، چنانكه در حال نماز تير را از پاى مبارك امير المؤمنين على عليه السلام بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد و گناهانى را كه مانع قبول شدن نماز است مانند:

حسد، كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكاة بلكه هر معصيتى را ترك كند. و همچنين سزاوار است كارهائى را كه ثواب نماز را كم مى كند بجا نياورد، مثلًا در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نايستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند، و كارهائى را كه ثواب نماز را زياد مى كند بجا آورد، مثلًا انگشتر عقيق به دست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد.

نمازهاى واجب

اشاره

نمازهاى واجب شش است:

اول: نماز يوميّه.

دوم: نماز آيات.

سوم: نماز ميّت.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 61

چهارم: نماز طواف واجب خانۀ كعبه.

پنجم: نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است.

ششم: نمازى كه بواسطۀ اجاره و نذر و قسَم و عهد واجب مى شود.

نمازهاى واجب يوميّه

اشاره

نمازهاى واجب يوميّه پنج است: ظهر و عصر، هر كدام چهار ركعت؛ مغرب، سه ركعت؛ عشا، چهار ركعت؛ صبح، دو ركعت.

مسأله 190-

در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را با شرائطى كه گفته مى شود دو ركعت خواند.

[وقت نمازها]
وقت نماز ظهر و عصر:
مسأله 191-

اگر چوب يا چيزى مانند آن را «شاخص»، راست در زمين هموار فرو برند، صبح كه خورشيد بيرون مى آيد، سايۀ آن به طرف مغرب مى افتد و هرچه آفتاب بالا مى آيد اين سايه كم مى شود، و در شهرهاى ما در اول ظهر شرعى به آخرين درجۀ كمى مى رسد و ظهر كه گذشت، سايۀ آن به طرف مشرق برمى گردد و هرچه خورشيد رو به مغرب مى رود سايه زيادتر مى شود، بنابراين وقتى سايه به آخرين درجۀ كمى رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت، معلوم مى شود ظهر شرعى شده است، ولى در بعضى از شهرها مثل مكّه كه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 62

گاهى موقع ظهر سايه به كلّى از بين مى رود، بعد از آنكه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.

مسأله 192-

وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا غروب آفتاب است، ولى چنانچه نماز عصر را عمداً قبل از نماز ظهر بخوانند باطل است مگر اينكه از آخر وقت بيش از آوردن يك نماز مجال نباشد، كه در اين فرض اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخوانده، نماز ظهر او قضا است و بايد نماز عصر را بخواند، و اگر كسى پيش از اين وقت اشتباهاً تمام نماز عصر را پيش از نماز ظهر بخواند، نمازش صحيح است، و احوط اين است كه آن را نماز ظهر قرار داده و چهار ركعت ديگر به قصد ما فى الذمّه بجا آورد.

مسأله 193-

اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند، يعنى نيّت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مى خوانم همه نماز ظهر باشد، و بعد از آنكه نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند.

مسأله 194-

وقت نماز جمعه از اول ظهر است تا وقتى كه سايۀ شاخص در طرف مشرق به اندازۀ خود شاخص شود. و نماز جمعه دو ركعت مى باشد و بهتر است كه قرائت آن را به جهر بخوانند، و در هر ركعت بعد از حمد قرائت سوره واجب است، و بهتر است در

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 63

ركعت اول سورۀ جمعه و در ركعت دوم سورۀ منافقين را بخوانند، و نيز در هر ركعت قنوت مستحب است: در ركعت اول قبل از ركوع و در ركعت دوم بعد از ركوع، و دو خطبه قبل از نماز واجب است، و هر خطبه بايد شامل باشد بر حمد بر خداوند متعال و صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمۀ هدى و ترغيب مردم و وصيّت آنها به تقوى و مواظبت بر واجبات و اجتناب از معاصى و قرائت سورۀ خفيفه، و كسى كه بنابر احتياط بايد به نماز جمعه حاضر شود و در آن وقت مشغول نماز ظهر باشد كه مى تواند نماز جمعه را درك كند، نماز ظهرش اشكال دارد، و درك نماز جمعه نظير درك نماز جماعت است كه بيان خواهد شد.

وقت نماز مغرب و عشا:
مسأله 195-

احتياط واجب آن است كه قبل از اينكه سرخى طرف مشرق- كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود- از بالاى سر انسان بگذرد، انسان نماز مغرب را بجا نياورد.

مسأله 196-

وقت نماز مغرب و عشا تا نيمۀ شب امتداد دارد ولى نماز عشا در صورتى كه با التفات، قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است مگر اينكه از وقت بيش از مقدار اداء نماز عشا نمانده باشد كه در اين صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 64

مسأله 197-

اگر كسى اشتباهاً نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.

مسأله 198-

اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول نماز عشا شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است، بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند، و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته است بايد نماز را بهم زند و بعد از خواندن نماز مغرب نماز عشا را بجا آورد.

مسأله 199-

آخر وقت نماز عشا نصف شب است. و شب را بايد از اول غروب تا اول آفتاب حساب كرد «1».

وقت نماز صبح:
مسأله 200-

نزديك اذان صبح از طرف مشرق، سفيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را فجر اول گويند. موقعى كه آن سفيده پهن شد، فجر دوم، و اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح موقعى است كه آفتاب بيرون مى آيد.

______________________________

(1) بنابراين دوازده ساعت بعد از ظهر شرعى، آخر وقت نماز مغرب و عشا است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 65

احكام وقت نماز
مسأله 201-

موقعى انسان مى تواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند، بلكه به اذان شخصى كه وقت شناس و مورد اطمينان باشد يا به خبر دادن او به دخول وقت نيز مى توان اكتفا نمود.

مسأله 202-

اگر بواسطۀ ابر يا غبار، نتواند در اول وقت نماز، به داخل شدن وقت يقين كند، چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده، مى تواند مشغول نماز شود، ولى در چيزهائى كه نسبت به شناختن وقت مانع شخصى باشد مثل نابينائى و در زندان بودن احتياط واجب آن است كه نماز را تأخير بيندازد تا يقين كند وقت داخل شده است.

مسأله 203-

اگر به يكى از راههاى گذشته براى انسان ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده. و بنابر احتياط اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده، يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده بود، نماز را اعاده نمايد.

مسأله 204-

اگر انسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت، مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 66

در وقت خوانده، نماز او صحيح است، و اگر بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت، نمازش باطل است. بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است، بايد دوباره آن نماز را بخواند.

مسأله 205-

اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است.

ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت داخل شده و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه، نمازش صحيح است.

مسأله 206-

اگر وقت نماز به قدرى تنگ است كه بواسطۀ بجا آوردن بعضى از كارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود، بايد آن مستحب را بجا نياورد، مثلًا اگر بواسطۀ خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقت خوانده مى شود، بايد قنوت را نخواند.

مسأله 207-

كسى كه به اندازۀ خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيّت اداء بخواند، ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد.

نمازهائى كه بايد به ترتيب خوانده شود
مسأله 208-

انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند، و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر و

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 67

نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است.

مسأله 209-

اگر به نيّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است، نمى تواند نيّت را به نماز عصر برگرداند بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند، و همينطور است در نماز مغرب و عشا.

مسأله 210-

اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيّت را به نماز ظهر برگرداند، چنانچه يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده بوده، بايد نيّت را به نماز عصر برگرداند و نمازش را تمام كند.

مسأله 211-

اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند، ولى اگر وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، آفتاب غروب مى كند و براى يك ركعت از نماز هم مجال نيست، بايد به نيّت نماز عصر نماز را تمام كند و قضاى ظهر نيز واجب نيست.

مسأله 212-

اگر در نماز عشا، پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، نصف شب مى شود، و به مقدار يك ركعت از نماز هم مجال نيست، بايد به نيّت عشا نماز را تمام كند. و اگر بيشتر وقت دارد، بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتى

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 68

تمام كند، بعد نماز عشا را بخواند.

مسأله 213-

اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت كم است بايد نماز عشا را تمام كند، و اگر به مقدار پنج ركعت وقت باشد، بايد نماز را بهم زده و بعد از نماز مغرب نماز عشا را بخواند.

مسأله 214-

اگر انسان نمازى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمى تواند نيّت را به آن نماز برگرداند، مثلًا موقعى كه نماز عصر را احتياطاً مى خواند، اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است، نمى تواند نيّت را به نماز ظهر برگرداند.

مسأله 215-

برگرداندن نيّت از نماز قضا به نماز اداء و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.

مسأله 216-

اگر وقت نماز اداء وسعت داشته باشد، انسان مى تواند در بين نماز نيّت را به نماز قضا برگرداند ولى بايد برگرداندن نيّت به نماز قضا ممكن باشد، مثلًا اگر مشغول نماز ظهر است در صورتى مى تواند نيّت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 69

لباس نمازگزار
مسأله 217-
اشاره

لباس نمازگزار شش شرط دارد:

اول: آنكه پاك باشد.

دوم: آنكه مباح باشد.

سوم: آنكه از اجزاء مردار نباشد.

چهارم: آنكه از حيوان حرام گوشت نباشد.

پنجم و ششم: آنكه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد. و تفصيل اينها در مسائل آينده گفته مى شود.

مسأله 218- «شرط اول»

لباس نمازگزار بايد پاك باشد، و اگر كسى در حال اختيار با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

مسأله 219- «شرط دوم»

لباس نمازگزار بايد مباح باشد، و كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است يا اينكه از روى تقصير حكم مسأله را نداند، اگر عمداً در آن لباس نماز بخواند، بنابر احتياط باطل است، ولى در چيزهائى كه به تنهائى عورت را نمى پوشاند و همچنين چيزهائى كه فعلًا نمازگزار آنها را نپوشيده مانند دستمال بزرگ يا لنگى كه در جيب گذاشته شود اگر چه بشود عورت را با آنها پوشانيد، و همچنين چيزهائى كه نمازگزار آنها را پوشيده ولى ساتر

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 70

مباح ديگرى دارد و در تمام اين صور غصبى بودن آنها به نماز ضررى ندارد هر چند احتياط در ترك است.

مسأله 220- «شرط سوم»

لباس نمازگزار بايد از اجزاء حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد- يعنى حيوانى كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن مى كند- نباشد، بلكه اگر از حيوان مرده اى كه مانند ماهى و مار خون جهنده ندارد، لباس تهيه كنند، احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.

مسأله 221- «شرط چهارم»

لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد، و اگر موئى از آن هم همراه نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

مسأله 222- «شرط پنجم»

پوشيدن لباس طلاباف براى مردان حرام است و نماز با آن باطل است، ولى براى زنان در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

مسأله 223- «شرط ششم»

لباس مرد نمازگزار بنابر احتياط حتى عرقچين و بند شلوار بايد ابريشم خالص نباشد، و در غير نماز هم پوشيدن آن براى مردان حرام است.

مكان نمازگزار
اشاره

مكان نمازگزار هفت شرط دارد:

«شرط اول»
اشاره

آنكه مباح باشد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 71

مسأله 224-

كسى كه در ملك غصبى نماز مى خواند اگر چه روى فرش و تخت و مانند اينها باشد، در صورتى كه مواضع سجودش غصبى باشد نمازش باطل است، و همچنين است حال در مسائل آينده، ولى نماز خواندن در زير سقف غصبى و خيمۀ غصبى مانعى ندارد.

مسأله 225- «شرط دوم»
اشاره

مكان نمازگزار بايد بى حركت باشد، و اگر بواسطۀ تنگى وقت يا جهت ديگر ناچار باشد در جائى كه حركت دارد مانند اتومبيل و كشتى و ترن نماز بخواند، به قدرى كه ممكن است بايد در حال حركت چيزى نخواند، و اگر آنها از قبله به طرف ديگر حركت كنند، به طرف قبله برگردد.

مسأله 226-

نماز خواندن در اتومبيل و كشتى و ترن و مانند اينها وقتى ايستاده اند مانعى ندارد.

«شرط سوم»
اشاره

بايد در جائى نماز بخواند كه احتمال بدهد نماز را تمام مى كند. و نماز خواندن در جائى كه بواسطۀ باد و باران و زيادى جمعيّت و مانند اينها اطمينان دارد كه نمى تواند نماز را تمام كند، صحيح نيست اگر چه اتفاقاً نماز را تمام كند.

مسأله 227-

اگر در جائى كه ماندن در آن حرام است، مثلًا زير سقفى كه نزديك است خراب شود نماز بخواند، اگر چه معصيت كرده ولى نمازش اشكالى ندارد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 72

مسأله 228-

نماز خواندن روى چيزى كه ايستادن و نشستن روى آن حرام است، مثل جائى از فرش كه اسم خدا بر آن نوشته شده، بنابر احتياط صحيح نيست.

«شرط چهارم»
اشاره

آنكه جاى نمازگزار سقفش به اندازه اى كه نتواند در آنجا راست بايستد، كوتاه نباشد، و همچنين به اندازه اى كه جاى ركوع و سجود نداشته باشد، كوچك نباشد.

مسأله 229-

اگر ناچار شود كه در جائى نماز بخواند كه به طور كلّى از ايستادن تمكّن ندارد لازم است نشسته نماز بخواند، و اگر از ركوع و سجود تمكّن ندارد، براى آنها با سر اشاره نمايد.

«شرط پنجم»

آنكه مكان نمازگزار اگر نجس است به طورى تر نباشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، ولى جائى كه پيشانى را بر آن مى گذارد اگر نجس باشد، در صورتى كه خشك هم باشد نماز باطل است، و احتياط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلًا نجس نباشد.

«شرط ششم»
اشاره

بايد بين مرد و زن در حال نماز اقلًا مقدار يك وجب فاصله باشد، و فرقى نمى كند زن جلوتر بايستد يا مرد و يا مساوى هم بايستند، ولى رعايت فاصله در شهر مكّه لازم نيست، و نيز در غير مكّه نماز خواندن در فاصلۀ كمتر از ده ذراع مكروه است.

مسأله 230-

اگر زن برابر مرد يا كمتر از يك وجب جلوتر بايستد و

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 73

با هم وارد نماز شوند، بايد نماز را دوباره بخوانند، و اگر يكى زودتر از ديگرى به نماز بايستد نماز او بنابر اظهر صحيح است، و كسى كه بعد مشغول نماز شده بايد نمازش را دوباره بخواند.

مسأله 231-

اگر بين مرد و زن كه برابر هم ايستاده اند يا زن جلوتر ايستاده و نماز مى خوانند، ديوار يا پرده پا چيز ديگرى باشد كه يكديگر را نبينند، نماز هر دو صحيح است اگر چه بين آنها يك وجب هم فاصله نباشد.

«شرط ششم»
اشاره

آنكه جاى پيشانى نمازگزار از جاى زانوها و سر انگشتان پاى او، بيش از چهار انگشت بسته پست تر يا بلندتر نباشد.

و تفصيل اين مسأله در احكام سجده گفته مى شود.

مسأله 232-

بودن مرد و زن نا محرم در جائى كه خلوت است و كسى هم نمى تواند وارد شود يا وارد شونده مانع از ابتلا به معصيت نمى شود، در صورتى كه احتمال وقوع در معصيت را بدهند جايز نيست، و لكن اگر آنجا نماز بخواند صحيح است.

مبطلات نماز
مسأله 233-
اشاره

دوازده چيز نماز را باطل مى كند و آنها را مبطلات مى گويند:

اول

- آنكه در بين نماز يكى از شرطهاى آن از بين برود، مثلًا در بين نماز بفهمد لباسش كه ساتر است غصبى است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 74

دوم

- آنكه در بين نماز عمداً يا سهواً يا از روى ناچارى، چيزى كه وضو يا غسل را باطل مى كند پيش آيد، مثلًا بول از او بيرون آيد، ولى كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند، اگر در بين نماز بول يا غائط از او خارج شود، چنانچه به دستورى كه در احكام وضو گفته شد، رفتار نمايد نمازش باطل نمى شود، و نيز اگر در بين نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتى كه به دستور استحاضه رفتار كرده باشد، نمازش صحيح است.

سوم
اشاره

- از مبطلات نماز آن است كه دستها را به قصد اينكه جزو نماز باشد روى هم بگذارد، و اگر به اين قصد نباشد بلكه به عنوان ادب در نماز باشد نمازش صحيح است و لكن كار حرام كرده است.

مسأله 234-

هرگاه از روى فراموشى يا ناچارى يا تقيّه يا براى كار ديگر مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را روى هم بگذارد اشكال ندارد.

چهارم

- از مبطلات نماز آن است كه بعد از خواندن حمد در صورتى كه قصد دعا ننمايد و يا به قصد اينكه جزو نماز باشد، آمين بگويد، ولى اگر فقط به قصد دعا يا اشتباهاً يا از روى تقيّه بگويد، نمازش باطل نمى شود.

پنجم
اشاره

- از مبطلات نماز آن است كه عمداً يا از روى فراموشى پشت به قبله كند، يا بطرف راست يا چپ قبله برگردد، بلكه اگر

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 75

عمداً به قدرى برگردد كه نگويند رو به قبله است، اگر چه به طرف راست يا چپ نرسد، نمازش باطل است.

مسأله 235-

اگر عمداً يا سهواً سر را به قدرى بگرداند كه مواجه طرف راست يا چپ قبله يا بيشتر باشد، نمازش باطل است، ولى اگر سر را كمى بگرداند كه نگويند روى خودرا از قبله گردانده، عمداً باشد يا اشتباهاً، نمازش باطل نمى شود، و اگر به مقدارى برگرداند كه بگويند روى خود را از قبله برگردانده است ولى به حدّ راست يا چپ قبله نرسيده باشد، در اين صورت چنانچه روگرداندن عمدى باشد نماز باطل است، و اگر سهوى باشد نماز صحيح است.

ششم
اشاره

- از مبطلات نماز آن است كه عمداً كلمه اى بگويد كه يك حرف يا بيشتر باشد، اگر چه معنى هم نداشته باشد.

مسأله 236-

اگر سهواً كلمه اى بگويد كه يك حرف يا بيشتر دارد، اگر چه آن كلمه معنى داشته باشد نمازش باطل نمى شود، ولى لازم است بعد از نماز سجدۀ سهو بجا آورد چنانكه خواهد آمد.

هفتم
اشاره

- از مبطلات نماز، خندۀ با صدا و عمدى است، و چنانچه عمداً بى صدا يا سهواً با صدا بخندد، ظاهر اين است كه نمازش اشكال ندارد.

مسأله 237-

اگر براى جلوگيرى از صداى خنده حالش تغيير كند، مثلًا رنگش سرخ شود، بهتر آن است كه نمازش را دوباره بخواند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 76

هشتم

- از مبطلات نماز بنابر احتياط آن است كه براى كار دنيا عمداً با صدا گريه كند، و احتياط واجب آن است كه براى كار دنيا بى صدا هم گريه نكند، ولى اگر از ترس خدا يا براى آخرت گريه كند، آهسته باشد يا بلند اشكال ندارد بلكه از بهترين اعمال است.

نهم
اشاره

- از مبطلات نماز، كارى است كه صورت نماز را بهم بزند، مثل دست زدن و به هوا پريدن و مانند اينها، عمداً باشد يا از روى فراموشى، ولى كارى كه صورت نماز را بهم نزند، مثل اشاره كردن با دست اشكال ندارد.

مسأله 238-

اگر در بين نماز به قدرى ساكت بماند كه نگويند نماز مى خواند، بنابر احتياط نمازش را بعد از تمام كردن اعاده كند.

مسأله 239-

اگر در بين نماز كارى انجام دهد، يا مدّتى ساكت شود و شك كند كه نماز بهم خورده يا نه، بنابر احتياط نماز را تمام كرده و دوباره بخواند.

دهم
اشاره

- از مبطلات نماز، خوردن و آشاميدن است كه اگر در نماز طورى بخورد يا بياشامد كه نگويند نماز مى خواند، عمداً باشد يا از روى فراموشى، نمازش باطل مى شود، ولى كسى كه مى خواهد روزه بگيرد، اگر پيش از اذان صبح، نماز مستحبّى بخواند و تشنه باشد، چنانچه بترسد كه اگر نماز را تمام كند صبح شود، در صورتى كه آب روبروى او در دو سه قدمى باشد مى تواند در بين نماز آب بياشامد،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 77

امّا بايد كارى كه نماز را باطل مى كند، مثل رو گرداندن از قبله انجام ندهد.

مسأله 240-

اگر بواسطۀ عملى، موالات نماز بهم بخورد، يعنى طورى شود كه نگويند نماز را پشت سر هم مى خواند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را بعد از تمام كردن دوباره بخواند.

مسأله 241-

اگر در بين نماز، غذائى را كه در دهان يا لاى دندانها مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمى شود، و نيز اگر قند يا شكر و مانند اينها در دهان مانده باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود اشكال ندارد.

يازدهم

- از مبطلات نماز، شك در ركعتهاى نماز دو ركعتى يا سه ركعتى، يا در دو ركعت اول نمازهاى چهار ركعتى است، در صورتى كه نمازگزار در حال شك باقى باشد، يا مقدارى از نماز را در حال شك بجا آورد.

دوازدهم
اشاره

- از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمداً يا سهواً كم يا زياد كند، يا چيزى را كه ركن نيست عمداً كم يا زياد نمايد، و در مسألۀ (951) گذشت كه زيادى تكبيرة الاحرام سهواً مبطل نماز نيست.

مسأله 242-

اگر بعد از نماز شك كند كه در بين نماز كارى كه نماز را باطل مى كند انجام داده يا نه، نمازش صحيح است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 78

شكّيّات
اشاره

شكّيّات نماز «23» قسم است: هشت قسم آن شكهائى است كه نماز را باطل مى كند، و به شش قسم آن نبايد اعتنا كرد، و نُه قسم ديگر آن صحيح است.

شكهاى باطل
مسأله 243-

شكهائى كه نماز را باطل مى كند از اين قرار است:

اول- شك در شمارۀ ركعتهاى نماز دو ركعتى مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولى شك در شمارۀ ركعتهاى نماز مستحب و نماز احتياط نماز را باطل نمى كند.

دوم- شك در شمارۀ ركعتهاى نماز سه ركعتى.

سوم- آنكه در نماز چهار ركعتى شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر.

چهارم- آنكه در نماز چهار ركعتى پيش از تمام شدن ذكر واجب سجدۀ دوم، شك كند كه دو ركعت خوانده يا بيشتر.

پنجم- شك بين دو و پنج يا دو و بيشتر از پنج.

ششم- شك بين سه و شش يا سه و بيشتر از شش.

هفتم- شك در ركعتهاى نماز كه نداند چند ركعت خوانده است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 79

هشتم- شك بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش، و شك بين چهار و پنج بعد از ركوع و قبل از تمام شدن سجدتين.

مسأله 244-

اگر يكى از شكهاى باطل براى انسان پيش آيد، بهتر آن است كه نماز را بهم نزدند بلكه به قدرى فكر كند كه صورت نماز بهم بخورد يا از پيدا شدن يقين يا گمان نااميد شود.

شكهائى كه نبايد به آنها اعتنا كرد
مسأله 245-

شكهائى كه نبايد به آنها اعتنا كرد از اين قرار است:

«اول» شك در چيزى كه محل بجا آوردن آن گذشته است: مثل آنكه در ركوع شك كند كه حمد را خوانده يا نه.

«دوم» شك بعد از سلام نماز.

«سوم» شك بعد از گذشتن وقت نماز.

«چهارم» شك كثير الشك، يعنى كسى كه زياد شك مى كند.

«پنجم» شك امام در شمارۀ ركعتهاى نماز در صورتى كه مأموم شمارۀ آنها را بداند، و همچنين شك مأموم در صورتى كه امام شمارۀ ركعتهاى نماز را بداند.

«ششم» شك در نمازهاى مستحبّى و نماز احتياط.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 80

شكهاى صحيح
مسأله 246-

در نُه صورت اگر در شمارۀ ركعتهاى نماز چهار ركعتى شك كند، بنابر احتياط مستحب بايد فوراً فكر نمايد، پس اگر يقين يا گمان به يك طرف شك پيدا كرد، همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند، وگرنه به دستورهائى كه گفته مى شود عمل نمايد، و آن نُه صورت از اين قرار است:

اول- آنكه بعد از تمامى ذكر سجدۀ دوم شك كند كه دو ركعت خوانده است يا سه ركعت، بايد بنا بگذارد كه سه ركعت خوانده است و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند، و بعد از نماز بنابر احتياط واجب يك ركعت نماز احتياط ايستاده بجا آورد.

دوم- شك بين دو و چهار بعد از تمامى ذكر از سجدۀ دوم كه بايد بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند، و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند.

سوم- شك بين دو و سه و چهار بعد از تمامى ذكر از سجدۀ دوم كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و

بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

چهارم- شك بين چهار و پنج بعد از تمام كردن ذكر از سجدۀ دوم كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجدۀ سهو بجا آورد. ولى اگر بعد از سجدۀ اول، يا پيش از تمامى

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 81

ذكر از سجدۀ دوم، يكى از اين چهار شك براى او پيش آيد، نمازش باطل است.

پنجم- شك بين سه و چهار، كه در هر جاى نماز باشد، بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد.

ششم- شك بين چهار و پنج در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد و يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد.

هفتم- شك بين سه و پنج در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد و دو ركعت نماز احتياط ايستاده بجا آورد.

هشتم- شك بين سه و چهار و پنج در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و بعد از سلام نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

نهم- شك بين پنج و شش در حال ايستاده، كه بايد بنشيند و تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجدۀ سهو بجاآورد. و نيز بنابر احتياط واجب دو سجدۀ سهو براى ايستادن بى جا در اين چهار صورت بجا آورد.

رساله احكام جوانان و

نوجوانان (تبريزى)، ص: 82

دستور نماز احتياط
مسأله 247-

كسى كه نماز احتياط بر او واجب است، بعد از سلام نماز بايد فوراً نيّت نماز احتياط كند و تكبير بگويد و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نمايد، پس اگر يك ركعت نماز احتياط بر او واجب است، بعد از دو سجده تشهّد بخواند و سلام دهد، و اگر دو ركعت نماز احتياط بر او واجب است بعد از دو سجده يك ركعت ديگر مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از تشهّد سلام دهد.

مسأله 248-

نماز احتياط سوره و قنوت ندارد و بايد آن را آهسته بخوانند و نيّت آن را به زبان نياورند، و احتياط واجب آن است كه «بسم اللّٰه» آن را هم آهسته بگويند.

سجدۀ سهو
مسأله 249-

براى پنج چيز بعد از سلام نماز، انسان بايد دو سجدۀ سهو به دستورى كه بعداً گفته مى شود بجا آورد:

اول- آنكه در بين نماز، سهواً حرف بزند.

دوم- جائى كه نبايد نماز را سلام دهد، مثلًا در ركعت اول سهواً سلام بدهد.

سوم- آنكه تشهّد را فراموش كند.

چهارم- آنكه در نماز چهار ركعتى بعد از تمامى ذكر سجدۀ دوم

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 83

شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت.

پنجم- آنكه يك سجده را فراموش كند يا اينكه در جائى كه بايد بايستد مثلًا موقع خواندن حمد و سوره اشتباهاً بنشيند، يا در جائى كه بايد بنشيند مثلًا موقع خواندن تشهّد اشتباهاً بايستد، در همۀ اين صور، بنابر احتياط واجب، بايد دو سجدۀ سهو بجا آورد، و در غير اينها براى هر چيزى كه در نماز اشتباهاً كم يا زياد كند، احتياط مستحب آن است كه دو سجدۀ سهو بنمايد. و احكام اين چند صورت در مسائلى گفته مى شود.

دستور سجدۀ سهو:
مسأله 250-

دستور سجدۀ سهو اين است كه بعد از سلام نماز فوراً نيّت سجدۀ سهو كند و پيشانى را به چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد، و احوط اين است كه بگويد «بِسْمِ اللّٰهِ وَ بِاللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ». بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و ذكرى را كه گفته شد بگويد و بنشيند، و بعد از خواندن تشهّد سلام دهد، و اگر در سجده عوض ذكر سابق بگويد «بِسْمِ اللّٰهِ وَ بِاللّٰهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» كافى است.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 84

احكام روزه

اشاره

روزه آن است كه انسان براى انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از نُه چيزى كه بعداً گفته مى شود خوددارى نمايد.

نيّت

مسأله 251-

لازم نيست انسان نيّت روزه را از قلب خود بگذراند يا مثلًا بگويد فردا را روزه مى گيرم، بلكه همين قدر كه بنا داشته باشد براى انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب كارى كه روزه را باطل مى كند انجام ندهد كافى است. و براى آنكه يقين كند تمام اين مدّت را روزه بوده، بايد مقدارى پيش از اذان صبح و مقدارى هم بعد از مغرب از انجام كارى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايد.

مسأله 252-

انسان مى تواند در هر شب از ماه رمضان براى روزۀ فرداى آن نيّت كند، و بهتر آن است كه شب اول ماه هم نيّت روزۀ همۀ ماه را بنمايد.

مسأله 253-

وقت نيّت روزۀ ماه رمضان از اول شب است تا اذان صبح.

چيزهائى كه روزه را باطل مى كند

مسأله 254-

نُه چيز روزه را باطل مى كند:

اول: خوردن و آشاميدن.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 85

دوم: جماع.

سوم: استمناء، و استمناء آن است كه انسان با خود يا ديگرى غير از جماع، كارى كند كه منى از او بيرون آيد.

چهارم: دروغ بستن به خدا و پيغمبر و جانشينان پيغمبر عليهم السلام.

پنجم: رساندن غبار به حلق.

ششم: فرو بردن تمام سر در آب.

هفتم: باقى ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح.

هشتم: اماله كردن با چيزهاى روان.

نهم: قى كردن.

احكام چيزهائى كه روزه را باطل مى كند

مسأله 255-

اگر انسان عمداً و از روى اختيار كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، روزۀ او باطل مى شود و چنانچه از روى عمد نباشد، اشكال ندارد.

مسأله 256-

اگر روزه دار سهواً يكى از كارهائى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و به خيال اينكه روزه اش باطل شده، عمداً دوباره يكى از آنها را بجا آورد، روزۀ او باطل مى شود.

مسأله 257-

اگر چيزى به زور در گلوى روزه دار بريزند، يا سر او را به زور در آب فرو برند، روزۀ او باطل نمى شود، ولى اگر مجبورش

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 86

كنند كه روزۀ خود را باطل كند مثلًا به او بگويند اگر غذا نخورى ضرر مالى يا جانى به تو مى زنيم و خودش براى جلوگيرى از ضرر چيزى بخورد، روزۀ او باطل مى شود.

مسأله 258-

روزه دار نبايد جائى برود كه مى داند چيزى در گلويش مى ريزند يا مجبورش مى كنند كه خودش روزۀ خود را باطل كند، و اگر برود و چيزى در گلويش بريزند، يا از روى ناچارى خودش كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، روزۀ او باطل مى شود، بلكه اگر قصد رفتن كند، اگر چه نرود روزه اش باطل است.

جاهائى كه فقط قضاى روزه واجب است

مسأله 259-

در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفّاره واجب نيست:

«اول» آنكه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مسألۀ (1639) گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.

«دوم» عملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد ولى نيّت روزه نكند، يا ريا كند، يا قصد كند كه روزه نباشد، يا قصد كند كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد.

«سوم» آنكه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و به حال جنابت يك روز يا چند روز روزه بگيرد.

«چهارم» آنكه در ماه رمضان بدون اينكه تحقيق كند صبح شده

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 87

يا نه، كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، و نيز اگر بعد از تحقيق با اينكه گمان دارد صبح شده، كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضاى آن روز بر او واجب است، بلكه اگر بعد از تحقيق شك كند كه صبح شده يا نه و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده بايد قضاى روزۀ آن روز را بجا آورد.

«پنجم» آنكه كسى بگويد صبح نشده و انسان به گفتۀ او

كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.

«ششم» آنكه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفتۀ او يقين نكند، يا خيال كند شوخى مى كند و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.

«هفتم» آنكه كور و مانند آن به گفتۀ كس ديگر افطار كنند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

«هشتم» آنكه در هواى صاف بواسطۀ تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است. ولى اگر در هواى ابر به گمان اينكه مغرب شده افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.

«نهم» آنكه براى خنك شدن، يا بى جهت مضمضه كند، يعنى آب در دهان بگرداند، و بى اختيار فرو رود، و همچنين است بنا بر

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 88

احتياط واجب اگر مضمضه براى وضوى غير نماز واجب باشد، ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد، يا براى وضوى نماز واجب مضمضه كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.

«دهم» آنكه كسى از جهت اكراه يا اضطرار يا تقيّه افطار كند، لازم است قضا نمايد و كفّاره واجب نيست.

مسأله 260-

اگر غير آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.

مسأله 261-

مضمضۀ زياد براى روزه دار مكروه است، و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر آن است كه سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.

مسأله 262-

اگر انسان بداند كه بواسطۀ مضمضه، بى اختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش مى شود، نبايد مضمضه كند.

مسأله 263-

اگر در ماه رمضان، بعد از نگاه به افق يقين كند كه صبح نشده و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نيست. و همچنين اگر نگاه كند و احراز نكند كه صبح شده، قضا لازم نيست.

مسأله 264-

اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه، نمى تواند افطار كند، ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق هم

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 89

مى تواند كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد.

احكام روزۀ مسافر

مسأله 265-

مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعت بخواند، نبايد روزه بگيرد، و مسافرى كه نمازش را تمام مى خواند مثل كسى كه شغلش مسافرت يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.

مسأله 266-

مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولى براى فرار از روزه مسافرت مكروه است، و همچنين است سفر قبل از روز بيست و چهارم در ماه رمضان مگر اينكه سفر براى حج يا عمره يا به جهت ضرورتى باشد.

مسأله 267-

اگر غير روزۀ رمضان روزۀ معيّن ديگرى بر انسان واجب باشد، مثلًا نذر كرده باشد روز معيّنى را روزه بگيرد، بهتر آن است كه تا ناچار نشود در آن روز مسافرت نكند. و اگر در سفر باشد، چنانچه ممكن است قصد كند كه ده روز در جائى بماند و آن روز را روزه بگيرد. ولى ظاهر آن است كه سفر جايز است و قصد اقامه واجب نيست، و در صورتى كه روزه نگيرد لازم است روزۀ آن روز را قضا كند.

مسأله 268-

اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزۀ خود را تمام كند. و اگر پيش از ظهر مسافرت كند، وقتى به حدّ

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 90

ترخّص برسد، در صورتى كه از شب نيّت سفر داشته باشد، روزه اش باطل مى شود و الّا بنابر احتياط واجب روزه را تمام كند و بعداً قضا لازم نيست. و اگر پيش از رسيدن به حدّ ترخّص روزه را باطل كند كفّاره بر او واجب است.

مسأله 269-

اگر مسافر در ماه رمضان پيش از ظهر به وطنش برسد يا به جائى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، چنانچه كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده، بايد آن روز روزه را بگيرد، و اگر انجام داده، روزۀ آن روز بر او واجب نيست.

مسأله 270-

اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، يا به جائى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، نبايد آن روز را روزه بگيرد.

كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست

مسأله 271-

اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه مى شود و نمى تواند تشنگى را تحمّل كند يا براى او مشقّت دارد، روزه بر او واجب نيست ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد، و احتياط مستحب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است آب نياشامد، و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط روزه هائى را كه نگرفته قضا نمايد.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 91

راه ثابت شدن اول ماه

مسأله 272-

اول ماه به چند چيز ثابت مى شود:

اول- آنكه خود انسان ماه را ببيند.

دوم- عدّه اى كه از گفتۀ آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود، بگويند ماه را ديده ايم. و همچنين است هر چيزى كه بواسطۀ آن يقين يا اطمينان پيدا شود.

سوم- دو مرد عادل بگويند كه در شب ماه را ديده ايم، ولى اگر صفت ماه را بر خلاف يكديگر بگويند، اول ماه ثابت نمى شود.

چهارم- سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطۀ آن اول ماه رمضان ثابت مى شود، و سى روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطۀ آن، اول ماه شوال ثابت مى شود.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 93

استفتائات متفرقه

اشاره

مطابق با فتاواى

مرجع عاليقدر شيعه

حضرت آية اللّٰه العظمى

حاج شيخ ميرزا جواد تبريزى (دام ظله)

دار الصدّيقة الشهيدة عليها السلام

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 95

اجتهاد و تقليد

(1)

نظر به مسألۀ 17 منهاج الصالحين در مورد اينكه مكلّف مدتى مقلّد مجتهدى بود، بعد از اينكه آن مجتهد از دنيا رفت اين مكلف تقليد كرد از مجتهد ديگرى:

اگر اين مجتهدى كه فعلًا مقلّد اوست در غسل شرطى را معتبر بداند كه اوّلى اين شرط را معتبر نمى دانست و اين مكلّف هم در زمان مجتهد اول وقتى كه غسل مى كرد چه غسل جنابت و چه غسل غير جنابت، آن شرط را مراعات نمى كرد و غسل خود را فاقد آن شرط انجام مى داد، آيا بر طبق آن مسألۀ 17 اين مكلف در زمان مجتهد اوّل- قبلى- در حكم دائم الحدث و دائم الجنابة بوده و بايد نمازهايى كه در زمان او خوانده و روزه هايى كه در زمان او گرفته و حجى كه در زمان او بجا آورده اعاده كند يا نه؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 96

باسمه تعالى اعمال سابقۀ او مجزى است و احتياج به قضاء و اعاده ندارد، و لكن فعلًا بايد غسل را بر طبق فتواى مجتهد فعلى بجاآورد، و آنچه در منهاج الصالحين است بر طبق فتواى حضرت آية الله العظمى خوئى قدس سرّه مى باشد كه ايشان اعمال سابقه را مجزى نمى دانند مگر اينكه بر طبق فتواى مجتهد فعلى عملى كه انجام شده صحيح و مجزى باشد، البته ايشان در فرض سؤال روزهايى را كه شخص گرفته مجزى مى داند، و الله العالم.

(2)

اگر اين مجتهدى كه فعلًا مقلد اوست در تطهير لباس و غيره شرائطى را معتبر بداند كه اوّلى اين شرائط را معتبر نمى دانست و اين مكلّف هم در زمان مجتهد اول در مقام تطهير اشياء آن شرائط را

مراعات نمى كرد و به غير آن طريقى كه دومى معتبر مى داند تطهير مى كرد، آيا در اين صورت حكم مى كنيد به صحت حجى كه در زمان اوّلى انجام داده و نمازهايى كه در زمان اوّلى خوانده و روزه هايى كه در زمان اوّلى گرفته و يا اينكه بر طبق آن مسألۀ 17 حكم مى شود به اعادۀ اين اعمال از باب اينكه بنابر نظريۀ دومى در تطهير عادتاً لباسهاى اين مكلّف و بدنش و اعضايش در زمان اوّلى در حكم متنجس بوده و وضوء و غسل و تيممى كه در زمان اوّلى انجام مى داده با اين وضع باطل بوده و نتيجتاً نمازش و روزه اش و حجّش هم باطل بوده است؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 97

باسمه تعالى اعمال سابقۀ او مجزى است و احتياج به قضاء و اعاده ندارد و لكن فعلًا بايد لباس يا بدن را بر طبق فتواى مجتهد فعلى تطهير كند، و الله العالم.

(3)

در صورتى كه دوتا مجتهد باشد كه تقليد مكلّف مردد است بين آن دو چه اينكه هر دو زنده باشند و يا اينكه هر دو مرده باشند و يا اينكه يكى مرده باشد و ديگرى زنده، و مكلّف هم علم داشته باشد به اختلاف آن دو در فتوا و به كيفيات و موارد احتياط هم عارف باشد و احتياط هم ممكن باشد، در اين فرض در هر يك از سه صورت زير حكم مى كنيد به وجوب احتياط:

الف- مكلّف علم دارد كه اين دو در علم مختلفند ولى نمى تواند بدست بياورد كه اعلم آن دو كداميك است.

باسمه تعالى اگر هر دو زنده هستند، مخيّر است بين آن دو نفر؛ و

اگر يكى از آنها مرده است، در آن مسائلى كه در زمان حيات او تعلّم كرده مخيّر است باقى بماند و يا به زنده رجوع كند و در مسائلى كه تعلّم نكرده بايد به شخص زنده كه اعلم از ديگران است رجوع كند؛ و اگر هر دو مرده باشند، در آن مسائلى كه از هركدام تعلّم كرده در صورتى كه اعلم از احياء باشد بايد باقى بماند و در مسائلى كه از هيچ كدام تعلّم نكرده بايد به اعلم احياء رجوع كند. و الله العالم.

ب- مكلّف علم دارد به اينكه آن دو در علم متساوى هستند.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 98

ج- مكلّف نه علم دارد به تساوى آن دو در علم و نه هم علم دارد به اختلاف آن دو در علم بلكه احتمال مى دهد كه متساوى باشند و احتمال هم مى دهد كه مختلف باشند.

باسمه تعالى جواب (ب) مانند جواب الف مى باشد و همچنين است جواب (ج)، اگر در فرض اختلاف احتمال اعلميت در هر يك از آن دو باشد، و الله العالم.

در اين سه صورت، در چه صورتى فتوا مى دهيد به وجوب احتياط و در چه صورتى از روى احتياط حكم مى كنيد به وجوب احتياط كه رجوع به غير در آن جائز باشد؟

در چه صورتى از آن سه صورت حكم مى كنيد به لزوم احتياط خاص يعنى احتياط بين اين دو مجتهد؟ و در چه صورتى از آن سه صورت حكم مى كنيد به لزوم احتياط عام يعنى احتياط بين همۀ مجتهدين اعم از متقدمين و متأخرين و اين دو؟

باسمه تعالى در هيچ يك از صور مزبور احتياط واجب نيست. و الله العالم.

(4)

در

تعريف مجتهد اعلم مى گويند: كسى كه در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد، آيا اين بهتر فهميدنِ حكم خدا تنها در مسائل شرعى است يا مسائل سياسى را نيز شامل مى شود؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 99

باسمه تعالى ملاك بهتر فهميدن حكم شرعى است، و الله العالم.

(5)

آيا زن مى تواند فقط در مسائل زنان مرجع آنان شود؟

باسمه تعالى زن نمى تواند مرجع تقليد شود، و الله العالم.

(6)

آيا كسى كه مى تواند محتاط باشد، واجب است كه محتاط باشد يا مى تواند تقليد كند؟

باسمه تعالى مى تواند تقليد نمايد، و الله العالم.

(7)

مكلّف و مميّز بعد از مراجعه به حضرتعالى در مسألۀ بقاء، مى تواند در همۀ مسائل مراجعه كرده و باقى نماند؟

باسمه تعالى چنانچه مجتهد سابقى را اعلم بداند، در مسائلى كه در زمان حيات آن بزرگوار ياد گرفته بايد بر تقليد سابق باقى بماند، و الله العالم.

(8)

اگر پس از وفات مجتهد، در مسأله اى به مجتهد زنده مراجعه كرد، اكنون كه همان مجتهد نيز وفات يافته وظيفه اش در آن مسأله چيست؟ آيا طبق نظر حى عمل نمايد يا يكى از دو مجتهد از دنيا رفته؟

باسمه تعالى در مسائلى كه تعلّم كرده در صورتى كه مجتهد دوم را اعلم از مجتهد اول و مجتهد حى مى داند، واجب است بر تقليد مجتهد دوم باقى بماند. و اگر مجتهد اول را اعلم از دومى و همچنين از حى

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 100

بوده، واجب است بر تقليد مجتهد اول باقى بماند. و در صورت شك مى تواند به حى مراجعه كند. و در مسائلى كه ياد نگرفته بايد به حى مراجعه نمايد، و الله العالم.

(9)

اگر زن و شوهر هركدام مرجع تقليدى دارند، در مسائل اختلافى چگونه عمل نمايند؟

باسمه تعالى هركدام بر طبق فتواى مرجع تقليدش عمل مى كند، و الله العالم.

(10)

نظر مبارك را راجع به كسى كه مرجع او از دنيا رفته و همينطور باقى مانده بيان فرماييد؟

باسمه تعالى بايد به مجتهد حى رجوع كند، و در مسألۀ بقاء بر تقليد، فتوى او را مراعات نموده و اعمالش را طبق فتواى او انجام دهد، و اعمال سابقى كه بعد از فوت مجتهد اول انجام داده اگر با فتواى مجتهد حى يا با فتواى مجتهد ميت- در مسائلى كه بقاء در آن مسائل به نظر مجتهد حى جايز است- مطابق است، مجزى است، و الله العالم.

(11)

اگر دو مجتهد برابر باشند، مقلّد مى تواند از يكى به ديگرى مراجعه كند؟ و اگر كسى تنها يك مسأله را عمل كرده باشد مى تواند به مجتهدى ديگر رجوع كند؟

باسمه تعالى در مسائلى كه ياد گرفته، رجوع به غير نمى تواند بكند، مگر در صورت اعلميت يا محتمل الاعلميّة بودن ديگرى، و معيار

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 101

جواز رجوع و عدم جواز رجوع در صورت تساوى، ياد گرفتن است نه عمل كردن، و الله العالم.

(12)

با توجه به معرفى عده اى از بزرگان در عرصۀ فقه و فقاهت از سوى حوزۀ علميۀ قم، تشخيص اعلم آنها براى مردم بسيار دشوار است، چه كنند؟

باسمه تعالى بايد به اهل خبره رجوع نمايد تا مجتهد اعلم يا محتمل الاعلميّة را از بين آنها تشخيص دهد و از وى تقليد نمايد، و تفصيل آنها در رساله مذكور است، و الله العالم.

(13)

دخترى است ده ساله كه احد ابوين او شيعه است، دختر به راه و رسم شيعيان زندگى مى كند ولى در مورد تقليد و غيره هيچ تصورى د .......

باسمه تعالى چنانچه به اعلميت مجتهد ميت اطمينان پيدا كرده و مسائل را براى عمل ياد گرفته، تقليد محقق شده، و در صورت اعلميت ميت از حى، در همان مسائلى كه ياد گرفته بايد باقى بماند و در غير آنها در هر حال بايد به حى مراجعه كند، و اگر اعلميت ميت و حى هر دو را احتمال مى دهد، مى تواند به حى مراجعه كند، و در مسائل ياد نگرفته در زمان حيات ميت بايد به حى مراجعه نمايد.

(14)

آيا تقليد از مجتهد اعلم واجب است يا از غير اعلم نيز مى توان تقليد كرد؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 102

باسمه تعالى در مسائل اختلافى بايد به اعلم و يا محتمل الاعلميّة رجوع كند، و الله العالم.

(15)

آيا تقليد ابتدايى از مجتهد ميت در صورتى كه مجتهد ميت اعلم از مجتهدان زنده و حاضر باشد، وظيفۀ كسانى كه تازه به تكليف رسيده اند، چيست؟

باسمه تعالى تقليد ابتدايى از ميت جايز نيست، و بايد به اعلم زنده و محتمل الاعلميّة رجوع كند، و الله العالم.

(16)

مى توان در مسائلى كه انسان از مجتهد ميت پيروى نكرده، از مجتهد ميت تقليد كرد؟

باسمه تعالى در بقاى بر تقليد ميت، عمل شرط نيست، و در مسائلى كه در زمان حيات او تعلّم گرديده، در صورتى كه اعلم از احياء باشد، در آن مسائل بايد باقى بماند، و اگر احتمال اعلميت ميت را مى دهد، در مسائلى كه در زمان حيات او ياد گرفته مى تواند به تقليد او باقى باشد، و در مسائلى كه در زمان حيات او ياد نگرفته در هر صورت بايد به مجتهد زنده رجوع كند، و الله العالم.

(17)

اگر مجتهد ميت از مجتهدان زنده اعلم باشد، تقليد از او واجب است؟ در صورت برابرى چطور؟

باسمه تعالى در مسائلى كه در زمان حيات او تعلّم كرده، اگر ميت اعلم از احياء باشد، بايد باقى بماند، و در فرض تساوى و يا احتمال

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 103

اعلميت در هر دو، فرد در آن مسائل مخيّر است، و در بقيۀ مسائل بايد به حى رجوع كند، و الله العالم..

(18)

اگر بگوييم: تقليد از مجتهد ميت اعلم واجب است، مى توان در برخى مسائل از مجتهد زنده تقليد كرد؟

باسمه تعالى پاسخ اين مسأله از جواب بالا معلوم شد، و الله العالم.

(19)

اگر مجتهد ميت از مجتهد زنده عالم تر باشد، آيا مقلّد مى تواند در مسائلى كه در زمان حيات وى از او فرا گرفته، بر طبق نظر مجتهد زنده عمل نمايد؟

باسمه تعالى بايد در فرض مذكور بر تقليد بر ميت اعلم باقى باشد، و الله العالم.

(20)

آيا بعضى از مسائلى را كه از مجتهد فوت شده ياد گرفته ام، مى توانم در آنها از او پيروى كرده و ديگر مسائل را از حضرتعالى تقليد نمايم؟

باسمه تعالى در صورت احراز اعلميت ميت از حى، در همۀ مسائل ياد گرفته در زمان حيات مرجع اوّلى بايد بر تقليد ميت اعلم باقى بماند، و در صورت احتمال اعلميت مى توان در آن مسائل باقى باشد و مى تواند به حى رجوع كند، و در بقيۀ مسائل بايد به حى رجوع كند، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 104

(21)

حكم در صورت تشخيص ندادن اعلميّت حى و ميت چيست؟

باسمه تعالى مى تواند در تقليد ميت در مسائلى كه در حيات او ياد گرفته باقى بماند، و در بقيۀ مسائل بايد به حىّ أعلم يا محتمل الاعلميّة رجوع كند، و الله العالم.

(22)

در چه مسائلى بايد بر مجتهد اعلم مرده باقى بوده، و چه مسائلى را به عالم زنده مراجعه كرد؟

باسمه تعالى در مسائلى كه در زمان حيات ميت اعلم ياد گرفته واجب است بر تقليد ميت باقى بماند، و در بقيۀ مسائل بايد به حى مراجعه كند، و الله العالم.

(23)

پس از جستجوى كافى، اگر چند مجتهد يكسان باشند، آيا مى توان در برخى مسائل از يك نفر، و بعضى را از ديگرى و يا از سومى تقليد كرد؟

باسمه تعالى در جايى كه عمل واحد به فتواى هر دو يا هر سه با تبعيض در تقليد باطل مى شود، تبعيض جايز نيست، و در غير اين مورد تبعيض در تقليد مانعى ندارد، و الله العالم.

(24)

اگر شخصى مجتهدش فوت نمايد، و بنابر تقليد از مجتهد زنده، به عالم زنده نيز رجوع نمايد و دومى نيز پس از چندى فوت نمايد، اينك بايستى از كدام يك تقليد كند؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 105

باسمه تعالى هركدام از مراجع فوت شده كه اعلم از ديگران و از مجتهد حى است، در مسائل ياد گرفته از وى بر تقليد او باقى مى ماند، و در صورت احتمال اعلميت در هر سه نسبت به ديگرى مى تواند به حى مراجعه كند، و در مسائلى كه از آن دو ياد نگرفته بايد به حى رجوع كند، و الله العالم.

(25)

نظر حضرتعالى در بقاى بر تقليد از ميت چيست؟

باسمه تعالى چنانچه ميت اعلم باشد، در مسائلى كه در زمان حيات از او تعلّم كرده بايد بر تقليد او باقى باشد و در بقيۀ مسائل بايد به حى رجوع كند، و چنانچه اعلميت ميت را احراز نكرده در مسائلى هم كه در زمان حيات از او تعلّم كرده مى تواند به حى رجوع كند و مى تواند بر تقليد ميت باقى باشد، و در بقيۀ مسائل بايد به حى رجوع كند، و الله العالم.

________________________________________

تبريزى، جواد بن على، رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، در يك جلد، قم - ايران، اول، ه ق

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)؛ ص: 105

(26)

شخصى بعد از فوت مرجع خود متوجه شد اعمالى كه انجام داده، بر طبق فتواى او نبوده، و همچنين اعمالش مطابق فتواى مرجع حى هم نيست، و براى آگاهى از فتواى مجتهد حى تلاش نكرد تا اينكه به مجتهد حىّ ديگر مراجعه كرد كه اعمالش مطابق با فتواى اوست، در اين

صورت اعمال او چه صورتى دارد؟

باسمه تعالى چنانچه تقليد از مرجع سوم بر طبق مجوز شرعى باشد، بايد در وجوب اعاده يا اكتفا به اعمال گذشته بر طبق نظر وى عمل كند،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 106

و الله العالم.

(27)

شخصى با اذن و اجازۀ مجتهد زنده، در تقليد ميت باقى ماند، اكنون مجتهد دومش هم فوت نموده. آيا مى توان با اذن و اجازۀ يك مجتهد زنده در تقليد مجتهد اوّلى باقى بماند يا بايد از مجتهد حى مستقلًا تقليد نمايد؟

باسمه تعالى بايد به اعلم احياء يا محتمل الاعلميّة رجوع كند و در بقاى بر تقليد ميت و خصوصيات آن بر طبق فتواى او عمل كند، بر حسب فتواى ما چنانچه ميت اول اعلم بوده بايد در مسائلى كه در زمان حيات از او ياد گرفته بر تقليد او باقى باشد و در بقيۀ مسائل به حى رجوع كند، در غير اين صورت مى تواند در مسائلى هم كه در زمان حيات از او تعلّم كرده به حى رجوع كند، و الله العالم.

(28)

بنده در دو يا سه مسأله از مجتهدى كه تازه فوت كرده تقليد نمودم و پيشتر هم مقلّد مرجع ديگرى بوده ام كه او هم فوت نموده، حال بنا بر اذن مجتهد زنده بر كدام يك از دو مجتهد فوت كرده باقى بمانم؟ يا از مجتهد حى تقليد كنم؟

باسمه تعالى هركدام از مراجع ميت اعلم از حى باشد در مسائلى كه از وى ياد گرفته واجب است باقى بماند، و در مسائلى كه در زمان حيات مرجع سابق يا اسبق ياد نگرفته بايد به حى مراجعه نمايد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 107

(29)

اين جانب اكنون مقلّد شخصى بوده ام كه فوت نموده، آيا اجازه مى فرماييد كه در مسائل جديد روز مقلّد حضرتعالى باشم؟

باسمه تعالى بقاى بر تقليد ميت در مسائلى كه در حال حيات وى تعلّم نكرده ايد جايز نيست و بايد به حى رجوع نماييد، و الله العالم.

(30)

اين جانب بعلت عدم آشنائى با مسائل، بعد از رسيدن به سن تكليف از مجتهد ميت تقليد كردم، پس از مدتى مسأله برايم روشن شد، تكليف بنده در مورد اعمال و عبادتهاى گذشته چگونه مى باشد؟

باسمه تعالى به رسالۀ عمليۀ مجتهدى كه فعلًا بايد از او تقليد كنيد مراجعه كنيد، اگر اعمال سابقتان بر طبق فتاوى او بوده مجزى است، و الله العالم.

(31)

اگر چند مرجع يكسان باشند يا احتمال اعلميت در بعضى وجود داشته باشد، آيا مى توان بعضى از مسائل را از يكى، و باقيمانده را از ديگرى تقليد كرد؟ و آيا مى توان از مجتهدى به مجتهد ديگر رجوع كرد؟

باسمه تعالى در صورتى كه احتمال اعلميت مختص به يكى باشد، تقليد از او متعيّن است، و در صورتى كه احتمال اعلميت در هركدام موجود باشد مى توان با تبعيض مسائل يا بدون آن هر يك از آنها تقليد

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 108

كرد، و ظن به اعلميت يكى از آنها اعتبار ندارد لكن اگر در اين صورت در بعضى از مسائل از يكى تقليد كرده نمى تواند در آن مسائل به ديگرى عدول كند، مگر آنكه محرز شود كه دومى اعلم است يا احتمال اعلميت مختص به او شود، و الله العالم.

(32)

در صورت فراهم بودن شرايط نماز جمعه، حضرتعالى آن را احتياط واجب مى دانيد، آيا كسى كه مقلد شماست مى تواند در اين مسأله از مجتهدى تقليد كند كه نماز جمعه را واجب نمى داند؟

باسمه تعالى مى تواند با رعايت الاعلم فالاعلم از مجتهد ديگرى تقليد كند، و الله العالم.

(33)

اگر از مجتهدى تقليد صحيحى كرده، مى تواند بعد از فوت يا در حيات وى به مجتهد ديگرى كه در آن مسأله نظرى موافق دارد استناد داده و از او تقليد نمايد و لو دوّمى غير اعلم باشد و وجه عمل را مغاير آنچه اوّلى نظر دارد بداند؟ در صورت اختلاف فتوى آيا موردى هست كه تخيير باشد بين بقاء بر تقليد سابق از حى به ميت و عدول به مجتهدى ديگر؟

باسمه تعالى عدول از حى به حىّ ديگر جايز نيست مگر آنكه مجتهد ثانى اعلم يا محتمل الاعلميّة باشد، و استناد به فتوا لازم است استناد به شخص اثرى ندارد و در صورت اتفاق در رأى، فتواى هر يك مى تواند استناد كند، و در صورت اختلاف بايد به اعلم مراجعه كند، و در

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 109

صورت تساوى حى با حى فرضاً يا اگر هر دو محتمل الاعلميّة باشند مكلّف مخيّر است هر يك مراجعه كند، و چنانچه ميت محتمل الاعلميّة باشد در مسائلى كه در زمان حيات او ياد گرفته مخيّر است به تقليد ميت باقى بماند يا به حى رجوع كند، و در مسائل ديگر بايد به حى مراجعه كند. و الله العالم.

(34)

در رسالۀ حضرتعالى آمده: گمان به اعلميت يك مرجع كافى نمى باشد، منظور چيست؟

باسمه تعالى اگر هر يك از دو مرجع محتمل الاعلميّة نسبت به ديگرى باشند، مكلّف مخيّر است به هر يك مراجعه كند و گمان به اعلميّت يكى موجب ترجيح نمى شود، و الله العالم.

(35)

شخصى كه متوجه مسألۀ تقليد نبود، اما مسأله اى كه برايش پيش مى آمد از رسالۀ مجتهد وقت اخذ مى نموده و عمل مى كرد. آيا اين مقدار براى تحقق تقليد و بقاى پس از وفات او كافى است؟

باسمه تعالى در صورتى كه وظيفه اش تقليد از آن مجتهد بوده كافى است، و الله العالم.

(36)

زن و شوهرى، هركدام مقلّد يك مرجع تقليد مى باشند، مسلماً گاهى از ديدگاههاى آن دو بزرگواران با هم فرق دارد، مثلًا

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 110

مجتهدى خون در تخم مرغ را نجس و مجتهد ديگر پاك مى داند، بنابراين باعث عسر و حرج مى شود، چه كنند؟

باسمه تعالى مرجع تقليدِ هركدام اعلم باشد، آن ديگرى نيز بايد از او تقليد كند، و تقليد از مجتهد ديگر مجزى نيست، و اگر هركدام مجتهد خود را از ديگرى اعلم تشخيص بدهد با موازينى كه در رسالۀ عمليه ذكر شده بايد از مجتهد خود تقليد كرده و به فتواى او عمل كند، و الله العالم.

(37)

با فوت مرجع تقليد وظيفۀ مقلّدان آن مرحوم چه خواهد بود؟ آيا مى توانند بدون رجوع به مجتهد زنده، يعنى بى آنكه در مسألۀ بقاى بر ميت از زنده اى بپرسد، به تقليد خود از آن مرحوم ادامه دهد؟

باسمه تعالى چنانچه مرجع تقليد وفات كند، فتواى او در مسألۀ بقاى بر ميت اعتبار ندارد، لازم است مقلّد او در مسألۀ جواز بقا يا وجوب آن با ساير خصوصيات لازمه رجوع كند به مجتهد حى كه اعلم از ساير احياء يا محتمل الاعلميّة است، و الله العالم.

(38)

پس از آنكه شخص تنها در مسألۀ بقاى بر ميت به حضرتعالى مراجعه كرد، آيا مى تواند همۀ مسائل را از او پيروى كند؟

باسمه تعالى چنانچه مجتهد سابقى را اعلم بداند، در مسائلى كه در زمان حيات آن بزرگوار ياد گرفته بايد بر تقليد سابق باقى بماند، و در

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 111

بقيۀ مسائل بايد به مجتهد زنده رجوع كند، و الله العالم.

(39)

در مسائلى كه احتياط واجب داريد، مى توان به مرجع ديگر رجوع نمود؟

باسمه تعالى رجوع به مجتهد ديگر در مسائل مزبور با رعايت الاعلم فالاعلم مانعى ندارد، و الله العالم.

(40)

پس از اينكه در مسألۀ بقاء بر تقليد به حضرتعالى مراجعه كردم، مى توانم در برخى مسائلى كه حضرتعالى آسان تر گرفته ايد رجوع نمايم؟

باسمه تعالى اگر مجتهد سابق اعلم باشد، نسبت به مسائلى كه در حال حيات از او ياد گرفته بايد به فتاوى او عمل نماييد، و در بقيۀ مسائل بايد به مجتهد زنده رجوع كنيد و اگر مجتهد ميت محتمل الاعلميّة باشد، در مسائلى هم كه در زمان حيات او ياد گرفته ايد مى توانيد به مجتهد زنده رجوع كنيد، و الله العالم.

(41)

اگر چند مرجع در يك سطح باشند، آيا شخص مى تواند برخى مسائل را از يكى و برخى ديگر را از مجتهدى ديگر فرا بگيرد؟

باسمه تعالى تبعيض در تقليد از متساويين جايز است، در صورتى كه موجب علم به بطلان عمل واحد به فتواى هر دو يا مخالفت قطعيّه در دو عمل نشود، و الله العالم.

(42)

اگر مجتهدى اعلم باشد و مجتهد ديگر باتقواتر باشد ولى

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 112

علمش كم است، آيا تقليد از عالم باتقواتر جايز است؟

باسمه تعالى در صورت اختلاف در فتوا بايد از اعلم تقليد كرد، و الله العالم.

(43)

اگر مجتهدى دوازده امام نباشد اما عادل باشد، مى شود از وى تقليد كرد؟

باسمه تعالى تقليد از وى جايز نيست، و الله العالم.

(44)

آيا شخص شيعه مى تواند از عالم اهل سنت تقليد كند، با اين شرط كه ديدگاههاى وى مطابق با شيعه باشد؟

باسمه تعالى شرط مرجع تقليد «ايمان» است با ساير شروط كه در رسالۀ عمليه آمده است، و الله العالم.

(45)

مجتهدى كه همۀ شرايط را دارا باشد، اما حريص به دنيا باشد، مى شود از او تقليد كرد؟

باسمه تعالى اگر عادل است مى توان تقليد كرد، و الله العالم.

(46)

براى شناخت اعلم از مراجع، قول چه كسى از افراد مقدم است؟

باسمه تعالى قول هركدام از چند نفر كه خبرويّت آنها اقوى است مقدم است، و الله العالم.

(47)

در مورد مسأله اى بعد از فتوا مى فرماييد «بعيد نيست حكم

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 113

مسأله چنين باشد» مراد فتوى يا احتياط است؟

باسمه تعالى فتوى است. و الله العالم.

(48)

مقلّدى كه نسبت به اعلم بودن مجتهد فوت شده شك دارد و در مسألۀ بقاى بر تقليد ميت نيز به حضرتعالى رجوع نموده، در مسائل عمل شده هم مى تواند به فتواى شما عمل نمايد؟

باسمه تعالى در فرض سؤال، مى تواند، و الله العالم.

(49)

آيا تقليد صرفاً عمل كردن است يا التزام به عمل در تقليد كافى است؟

باسمه تعالى تقليد يعنى عملى كه مستند به فتواى مجتهد است، و در بقاى بر تقليد ميت عمل لازم نيست، بلكه تعلّم فتوى كافى است، و التزام به عمل نمودن به فتواى مجتهد اثرى ندارد، و الله العالم.

(50)

در مورد احتياط واجب به چه كسى مراجعه شود؟

باسمه تعالى در مواردى كه ما احتياط كرده ايم، مى توانيد به مجتهد ديگر با رعايت الاعلم فالاعلم مراجعه كنيد، و الله العالم.

(51)

رجوع به مجتهدى در تقليد با شهادت دو نفر عادل چگونه است؟

باسمه تعالى اگر بعد از آن به طريق معتبر اعلم يا محتمل الاعلميّة بودن مرجعى را كه به او رجوع كرده احراز كند، رجوع سابق او صحيح

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 114

مى شود، و الله العالم.

(52)

رجوع از مرجع حى به مرجع ديگر چگونه تحقق مى يابد؟

باسمه تعالى چنانچه به وجه شرعى محرز شود كه دومى اعلم يا خصوص او محتمل الاعلميّة است بايد به او رجوع كند، و الله العالم.

(53)

اين جانب مقلّد مرجعى بودم كه فوت نموده و چند فتوى از ايشان را ياد گرفتم و عمل نموده ام، در حال حاضر در نظر دارم در تمام مسائل مقلّد حضرتعالى باشم، آيا اجازه مى فرماييد؟

باسمه تعالى چنانچه اعلميت ايشان را احراز نموده ايد بايد در آن مسائلى كه در زمان حيات ايشان ياد گرفته ايد باقى بمانيد، و در بقيۀ مسائل به حى مراجعه كنيد، و اگر مجتهد ميت محتمل الاعلميّة باشد مى توانيد در همه مسائل به حى رجوع كنيد، و الله العالم.

(54)

كسى كه مرجع تقليد برگزيده، آيا مى تواند در بعضى از مسائل رجوع به مجتهدى ديگر نمايد؟

باسمه تعالى اگر مجتهد اعلم باشد و احتمال اعلميّت فقط در او باشد، تقليد او متعين است، و الله العالم.

(55)

براى تشخيصِ اعلم، آيا اهل فن بايد مجتهد باشد؟

باسمه تعالى لازم نيست مجتهد باشد، ولى بايد در حدّى از علميّت باشد كه مجتهد را از غير مجتهد و اعلم را از غير اعلم تشخيص دهد،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 115

و الله العالم.

(56)

آيا انسان مى تواند از مجتهدى تقليد كند كه يقين به اعلميّت او نداشته باشد، با توجه به اينكه احتمال اعلميّت ديگرى را بدهد؟

باسمه تعالى اگر فقط در يك شخص از دو نفر احتمال اعلميّت مى دهد، از همان بايد تقليد كند، و الله العالم.

(57)

كسانى كه جديداً بالغ مى شوند و با تحقيق و بررسى از اهل خبره نتوانستند به نتيجۀ قطعى برسند، تكليف آنها چيست؟

باسمه تعالى نظر كسانى كه خبرويّت آنها اقوى است اخذ مى شود، و اگر اقوى در بين نبود از مجتهدى كه محتمل الاعلميّة است بايد تقليد كند، و اگر در همه احتمال اعلميّت بدهد در تقليد مخيّر است، و الله العالم.

(58)

لطفاً محدودۀ فروع دين و احكام فقهى (تقليدى) و موضوعات (غير تقليدى) را بيان فرماييد؟

باسمه تعالى مكلّفى كه مجتهد نيست در همۀ عبادات و معاملات و كارهايى كه انجام مى دهد يا ترك مى كند بايد مقلّد باشد، يا احتياط كند، مگر مواردى كه از مسلّمات است، مانند اصل وجوب نماز و روزه و... و در اعتقادات تقليد جايز نيست و تشخيص مصاديق موضوعات به عهدۀ خود مكلف است، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 116

(59)

شخصى بدون تحقيق به فتواى مجتهد وقت رفتار كرده، آيا اين مقدار براى تحقق تقليد و بقاى پس از فوت او كافى است؟

باسمه تعالى اگر صاحب رساله واجد شرايط تقليد بود، در آن مسائلى كه در زمان حيات از او ياد گرفته مى تواند به تقليد او باقى باشد، بلكه اگر اعلم بود بايد در آن مسائل بر تقليد او باقى باشد، و الله العالم.

(60)

آيا پس از اينكه از مجتهدى تقليد كرد، مى تواند رجوع كند به مجتهد ديگر يا بايد به اعلم رجوع كند؟

باسمه تعالى اگر مجتهد دوم اعلم يا خصوص او محتمل الاعلميّة باشد، بايد به او رجوع كند، و الله العالم.

(61)

كسى كه تا اندازه اى آگاه است، و حكم را بهتر فهميده، از اين رو در برخى مسائل احتمال مى دهد مجتهد زنده آگاه تر است، آيا در مسائلى كه به اعلم بودن او يقين ندارد مى تواند به مجتهد زنده رجوع كند؟

باسمه تعالى در فرض مزبور مى تواند به حى مراجعه نمايد، و الله العالم.

(62)

اگر كسى در اعلم بودن حى يا ميت مردد باشد، با توجه به فتواى حضرتعالى مبتنى بر وجوب بقاء بر تقليد اعلم آيا مى تواند به

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 117

مجتهد زنده رجوع كند؟

باسمه تعالى در فرض سؤال مى تواند به حى مراجعه نمايد، و الله العالم.

(63)

آيا عمل بدون تقليد مطلقاً حرام است يا بطلانش در صورتى است كه مطابق تقليد صحيح نباشد؟

باسمه تعالى باطل است، مگر آنكه مطابق با واقع يا تقليد صحيح باشد، و الله العالم.

(64)

آيا منظور از يقين در رسالۀ عمليه اطمينان است يا علمى كه احتمال خلاف در آن راه نداشته باشد؟

باسمه تعالى در غير مرافعات و بعض موارد حكم حاكم، اطمينان در حكم يقين است، و الله العالم.

(65)

اگر مكلّفى 5 الى 6 سال عبادتش را بدون تقليد انجام دهد، وظيفه اش چيست؟

باسمه تعالى به مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از اوست رجوع مى كند، چنانچه اعمال گذشته به حسب فتواى او صحيح بود اعادۀ آن لازم نيست، و الله العالم.

(66)

آيا زن مى تواند مرجع تقليد شود؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 118

باسمه تعالى زن نمى تواند مرجع تقليد شود، و الله العالم.

طهارت

نجاسات

(67)

نمازگزار يادش رفته لباس نجس بوده حكم نماز او چگونه است؟ وظيفۀ او نسبت به خبر دادن به نجاست به ديگران چگونه است؟

باسمه تعالى اگر بدن يا لباسش نجس شده و بعد از اطلاع از نجاست از روى فراموشى در بدن يا لباس نجس نماز خوانده، نمازهاى مزبور را بايد اعاده كند، و نسبت به ديگران اعلام لازم نيست مگر اينكه بخواهد چيز نجس را به آنها بدهد و علم يا اطمينان داشته باشد كه موجب تنجيس غذا يا آب آشاميدنى يا آب وضو و غسل آنها مى شود كه در اين صورت بايد اعلام نمايد، و الله العالم.

(68)

آيا باد معده پاك است؟ اگر به مرور زمان رنگ لباس عوض شود، چطور؟

باسمه تعالى باد معده پاك است هرچند به مرور زمان رنگ لباس تغيير كند، و الله العالم.

(69)

اگر جايى كه آلوده به نجاست است مرطوب باشد ولى ندانيم دقيقاً كجاى آن نجس است، در اين صورت آيا تماس با جايى

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 119

كه شك دارد نجس است موجب نجاست دست مى شود؟

باسمه تعالى اگر احتمال مى دهيد رطوبت پاك باشد، دست نجس نمى شود، و الله العالم.

(70)

آيا بين چند چيزى كه يكى نجس است بايد از همه اجتناب كرد؟

باسمه تعالى اجتناب از اطراف علم اجمالى نجس لازم است، ولى اگر چيز پاك با يكى از اطراف ملاقات كند حكم به نجاست نمى شود، و الله العالم.

(71)

اگر قسمتى از طناب لباس نجس است لكن نمى دانيم كدام قسمت است، آيا از همۀ طناب بايد اجتناب كرد؟

باسمه تعالى چنانچه لباس يا دست با بعضى از قسمتهاى طناب مذكور ملاقات كند، حكم به نجاست نمى شود و اجتناب از آن لباس لازم نيست مادامى كه با بقيۀ قسمتهاى طناب آن لباس يا لباس پاك ديگر ملاقات نكند، و الّا اجتناب از لباس لازم است، و الله العالم.

(72)

اگر بدن شخصى اصابت به لباس من كه نجس است كرد بايد به او بگويم؟

باسمه تعالى چنانچه علم يا اطمينان داريد كه موضع نجس لباس با اعضاء وضو ملاقات مى كند و آن را نجس مى نمايد، در صورتى كه خودتان سبب نجاست شديد بنابر احتياط بايد اعلام كنيد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 120

(73)

اگر شى ء پاك به عين نجاست برخورد كرد لكن چون هر دو خشك هستند شك حاصل مى شود به نجاست، آيا به شك بايد اعتناء كرد؟

باسمه تعالى در صورت شك اعتناء نمى شود، و الله العالم.

(74)

ديوارهاى نزديك توالت گاهى آب نجس به آنها پاشيده مى شود در آن نفوذ مى كند، در اين صورت ديوار نجس مى شود؟

باسمه تعالى چنانچه بخار نفوذ كرده، بخار و ديوار پاك است، و اگر خود آب نجس نفوذ كرده و ديوار خيس شده، ديوار نجس شده است، و الله العالم.

(75)

زمين كه نجس شد، آيا با يك دفعه شستن پاك مى شود؟

باسمه تعالى يك بار شستن كافى است مگر اينكه زمين متنجس به بول شود كه با آب قليل دو بار بايد شسته شود، و الله العالم.

(76)

لباس پاكى كه رطوبت قابل انتقال داشت روى بند جهت خشك شدن قرار داشت، لباس نجس خشك به آن اصابت نمود شك حاصل شد كه در هنگام اصابت، لباس پاك خشك شده بود يا خير؟

باسمه تعالى در فرض مزبور لباس محكوم به نجاست است، و الله العالم.

(77)

اگر شخصى با خود بازى كند، اما هنگام خروج منى از خروج آن جلوگيرى نمايد و منى خارج نشود، آيا اين عمل حرام

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 121

است؟

باسمه تعالى اين عمل خالى از اشكال نيست، و الله العالم.

(78)

كسى كه از خواب بلند مى شود در لباسش چيزى ببيند كه نداند منى است يا نه، حكمش چيست؟

باسمه تعالى اگر قبلًا از او منى خارج نشده بود يا خارج شده و سپس بول كرده، حكم منى را ندارد، و الله العالم.

(79)

كسى كه بعد از بول و طهارت رطوبتى از او خارج مى شود، آيا اين رطوبت پاك است؟ در صورتى كه قبل از رطوبت وضو ساخته باشد، نمازش چه صورت دارد؟

باسمه تعالى اگر نداند كه بول است، در صورتى كه استبراء كرده باشد، آن قطره پاك است و مى تواند نماز بخواند، و اگر استبراء نكرده باشد محكوم به بول است، و الله العالم.

(80)

اين قاعده كلى است كه: «هر چيز مسكر و مايع باشد نجس است»، اگر الكل بخودى خود مسكر نباشد، لكن جهت درمان با مخلوط نمودن بعض مواد مسكر شود آيا اين صورت پاك است؟

باسمه تعالى چيزى كه مسكر فعلى نيست تا مادامى كه مبدّل به مسكر نشده پاك است، و الله العالم.

(81)

آيا خون لخته شده نجس است؟ و اگر رطوبتى به خون لخته شده برسد موجب انتقال نجاست است؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 122

باسمه تعالى خون لخته شده نجس است، و اگر جسم طاهر با آن همراه با رطوبت مسريه ملاقات كند نجس مى شود، و الله العالم.

(82)

اگر فرش منزل نجس باشد، آيا لازم است به مهمان خبر دهيم يا خير؟

باسمه تعالى لازم نيست، و الله العالم.

(83)

آيا اجتناب از ملاقى متنجس مطلقاً لازم است؟ و فرقى بين واسطۀ اول و غير اول وجود دارد؟

باسمه تعالى بنابر احتياط واجب اجتناب از ملاقى متنجس مطلقاً لازم است، و فرقى بين واسطۀ اول و غير اول نيست، و الله العالم.

مطهّرات

(84)

اگر ماشين در حال آب كشيدن، طورى لباس را بگرداند كه غُساله خارج شود و دو بار لباس را آب بكشد، آيا لباس پاك مى شود؟

باسمه تعالى چنانچه در حالى كه لباس چرخانده مى شود تا آب آن خارج گردد، آب به اطراف داخل لباسشويى در بار اول پاشيده شود، بايد آب كُر در بار دوم تمام مواضع نجس شده اى را كه با لباس ملاقات مى كند فرا بگيرد و لباس در همان حال اتصال شسته شود و پس از آن غساله خارج شود تا لباس پاك شود، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 123

(85)

بنا بر احتياط واجب مخرج بول بايد دو بار شسته شود، آيا شستن دوم مى تواند بلافاصله بعد از شستن اول باشد؟ يا بايد صبر شود تا غسالۀ شستن اول بول خارج شود؟

باسمه تعالى بايد فاصله بيفتد كه دو دفعه صدق كند، يك دفعه مستمر كفايت نمى كند. و الله العالم.

(86)

اگر به توالت برويم و ببينيم روى آفتابه خيس است، در صورتى كه شك كنيم خيسىِ آن از بول است يا نه، آيا بايد به شك خود اعتناء كنيم يا خير؟

باسمه تعالى محكوم به طهارت است، و الله العالم.

(87)

در حالى كه ليوان در دست است، قطره اى نجس به دست اصابت مى كند و ناگهان آب ليوان ريخته شد، حكم آب ليوان چه خواهد بود؟

باسمه تعالى اگر آب ليوان با آب نجس يا دست نجس ملاقات نكرده يا مشكوك است، محكوم به طهارت است، و الله العالم.

(88)

اگر عمداً چيز تيزى به بدن زد و تكه پوستى يا گوشتى از بدن آويزان شد، آيا با آب كشيدن آن تكه پاك مى شود؟

باسمه تعالى بين صورت عمد و سهو در اين حكم فرقى نيست، و گوشت و پوستى كه متصل به بدن است نجس نيست، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 124

(89)

در رساله آمده: «اگر كسى استبراء نكند ولى مدت طولانى از بول كردنش بگذرد» آيا اين زمان يك ساعت و دو ساعت را شامل مى شود؟

باسمه تعالى اگر اطمينان دارد آنچه خارج شده از اجزاى باقى مانده بول سابق نيست، محكوم به طهارت است، و الله العالم.

(90)

با توجه به آنچه در رساله آمده كه: «پس از بول، رطوبت بيرون مى آيد» كسى كه هميشه استبراء مى كند، اما چند چكه رطوبت پس از آن مى بيند، اين چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى اگر احتمال بدهد كه بول نباشد، محكوم به طهارت است، و الله العالم.

(91)

چيزى كه مى داند قبلًا پاك بود، و پس از گذشت مدتى ترديد مى كند كه آن شى ء نجس شده يا خير، تكليف چيست؟

باسمه تعالى محكوم به طهارت است و زمان شك او فعلًا متصل به زمان يقين است و همين مقدار براى جريان استصحاب كافى است، و اگر استصحاب هم نبود مورد قاعدۀ طهارت بود، و الله العالم.

(92)

ماشين لباسشويى كه به آب كُر وصل است و عين نجاست را از بين مى برد، هنگامى كه مقدارى آب و كف ماند آيا پاك است؟

باسمه تعالى چنانچه در زمان شستن آب قطع نشود و در مواردى كه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 125

تعدد شرط است، مثل لباس متنجس به بول، دو مرتبه بشويد پاك مى شود، و الله العالم.

(93)

وظيفۀ ما در مورد روزنامه پاره هايى كه روى زمين و زير پا ريخته شده، به گمان اينكه شايد داراى اسماء جلاله باشد، و در حالى كه جمع آورى آنها مستلزم وقت و مشقت است چيست؟

باسمه تعالى با علم به اينكه اسماء جلاله در آن است بايد برداريد، و در صورت شك، برداشتن لزومى ندارد، و الله العالم.

(94)

كسى كه دندان پر كرده، همانطور كه داخل دهان خود به خود تطهير مى شود، و اگر آن نيز نجس شود به تبع دندان پاك مى شود، آيا دندان مصنوعى هم به تبع دهان پاك مى گردد؟

باسمه تعالى بنابر احتياط، چنانچه نجاست خارجى وارد دهان شده، قسمت پر شده و دندان مصنوعى در طهارت تابع دهان نيستند، و الله العالم.

(95)

اگر پوستهاى مختصر لب جدا شد، پاك است، آيا در صورتى كه با درد و فشار از روى بدن كنده شود بدون آمدن خون بازهم پاك است؟

باسمه تعالى در هر دو صورت پاك است، و الله العالم.

(96)

بولى كه بر روى زمين ريخته شده، آيا با نور آفتاب پاك

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 126

مى شود؟ اگر آب به رويش بريزيد بعد آفتاب بتابد چطور؟

باسمه تعالى در پاك شدن زمين نجس از راه خشك شدن با تابش آفتاب فرقى نمى كند كه زمين به رطوبت نجس، مرطوب باشد يا با ريختن آب خيس شده باشد و لكن بايد عين نجاست زائل شده باشد با تحقق ساير شرايطى كه در رساله مذكور است، و الله العالم.

(97)

آيا در تطهير لباس در آب كُر و جارى، مى توان در داخل آب فشار داد تا غساله اش خارج شود؟

باسمه تعالى در فرض سؤال در زير آب هم كفايت مى كند، ولى بايد به مقدار متعارف غساله خارج شود، و الله العالم.

(98)

آيا با رطوبت دست مى توان چيز نجس را تطهير كرد، مثلًا بار اول دست راست را بر نجس بكشد و بار دوم دست چپ را؟

باسمه تعالى بايد شسته شود و كيفيت مذكور كفايت نمى كند، و الله العالم.

(99)

آيا بخار آب داغ نجس هم نجس است؟

باسمه تعالى پاك است، و الله العالم.

(100)

راه خلاصى از وسواس در احكام نجاسات و طهارات چيست؟

باسمه تعالى بايد اعتنا نكرد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 127

(101)

در كاغذى كه اسم پيغمبر يا امام نوشته شده، اگر در مستراح بيفتد بيرون آوردن و آب كشيدن آن واجب است يا نه؟ لقب و كنيه چطور است؟

باسمه تعالى اسم يا لقب يا كنيه، هركدام كه باشد بايد آن را بيرون آورد و آب بكشد، و الله العالم.

(102)

آيا آبى كه قبل از تطهير به عورت برخورد كرده و ترشح مى كند پاك است؟

باسمه تعالى اگر آب متصل به كُر به محل مذكور برخورد كرده و ترشح كند پاك است، و الله العالم.

(103)

كسى كه در طهارت، نجاست، وضو، نماز و غسل زياد شك مى كند، تكليف چيست؟

باسمه تعالى اگر مقدار شك وى به حدّى باشد كه نزد ديگران وسواس يا كثير الشك به حساب آيد، به شك خود اعتنا نكند، و الله العالم.

(104)

اگر چيز نجس را زير آب شير بگيرند طورى كه همه جاى آن خيس شود، آيا مى توان گفت كه يك بار شسته شده است يا اينكه لازم است آن را در آب فرو كنند؟

باسمه تعالى فرو بردن لازم نيست و جريان آب براى صدق بار اول كافى است در جايى كه قابل فشار دادن نباشد و الّا بايد آن را فشار

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 128

دهند- براى خروج غُساله- تا بار اول تمام شود، و الله العالم.

وضوء

(105)

اگر هنگام مسح پا، از نوك انگشتان تا قوزك پشت پا يكسره مسح نشد و مقدارى از وسط آن قطع شد، آيا اين درست است؟

باسمه تعالى رطوبت مسريه را خشك كند، و احتياطاً از اول اعاده كند، و در مسح پاها احتياط واجب آن است كه تا مفصل مسح نمايد، و الله العالم.

(106)

مى فرماييد جاى مسح بايد خشك باشد، اگر وقت تنگ است و باران مى آيد و به هر نحو قبل از مسح خيس مى شود چه بايد كرد؟

باسمه تعالى بايد تيمم نمايد، و الله العالم.

(107)

اگر در نماز متوجه چركى شود كه احتمال دارد مانع آب در وضو بود چه بايد بكند؟

باسمه تعالى چنانچه احتمال مى دهد موقع وضو گرفتن ملتفت بود و مانع را برطرف كرده و بعداً حادث شده نمازش صحيح است، و الله العالم.

(108)

آيا ماليدن چيزهاى روغنى مثل كرم به صورت، وضو و غسل را باطل مى كند؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 129

باسمه تعالى چنانچه جرمى كه مانع رسيدن آب به پوست است نداشته باشد مانعى ندارد، و الله العالم.

(109)

اگر در هنگام مسح سر، دست به صورت كشيده، تكليف وضو چيست؟

باسمه تعالى چنانچه با قسمت ديگر دست- كه به رطوبت صورت نخورده- مسح كند وضويش صحيح است، و الله العالم.

(110)

چه مقدار جرم از چربى و روغن موجود در سر موجب بطلان مسح مى شود؟

باسمه تعالى اگر جرمى كه مانع از رسيدن رطوبت مسح به پوست سر يا موهاى كوتاه سر است نباشد، مانعى ندارد، و الله العالم.

(111)

آيا بدون وضو و طهارت مى توان ترجمۀ به زبان فارسى و يا به زبان ديگر قرآن و يا اسماء جلاله را لمس كرد؟

باسمه تعالى ترجمۀ قرآن حكم قرآن را ندارد و اسماء خداوند به هر لغتى باشد بنابر احتياط حكم اسم جلاله را دارد، و الله العالم.

(112)

آيا در وضو مى توان يك عضو از اعضاى سه گانه را به طريق ارتماسى شست؟

باسمه تعالى با مراعات ترتيب و اجتناب از ارتماس كف دست چپ، مانعى ندارد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 130

(113)

آيا انسان مى تواند با وضويى كه براى خواندن قرآن مى گيرد نماز نيز بخواند؟

باسمه تعالى مى تواند با آن وضو نماز بخواند، و الله العالم.

(114)

حد اكثر چقدر قبل از وقت نماز واجب مى تواند وضو بگيرد؟

باسمه تعالى وقت معينى ندارد، همين اندازه كفايت مى كند كه وضو مستحب بگيرد يا در وقتى كه براى نماز آماده مى شود و لو قبل از وقت وضو بگيرد، و الله العالم.

(115)

آيا در وضو در بار اوّل بايد كاملًا شسته شود، سپس شستن دوم آغاز شود، يا اگر اندكى از آن مانده باشد مانعى ندارد؟

باسمه تعالى در صورتى شستن دوم محسوب مى شود كه تمام عضو يك بار شسته شده باشد، و الله العالم.

(116)

اگر در وضو با باطن يك انگشت از انگشتان دست، بر سر و يا روى پا مسح بكشيم كافى است يا نه؟

باسمه تعالى كافى است، و الله العالم.

(117)

در غسل اعضاى وضو و غُسل آيا بايد تنها با دست خود شخص صورت گيرد يا با چيز ديگر مثل پارچه هم جايز است؟

باسمه تعالى در غُسل يا وضو دست يا چيز ديگر كشيدن بر اعضا

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 131

اعتبار ندارد، بلكه بايد آب به تمام عضو برسد چه به اعانت دست يا چيز ديگر يا بدون اعانت، و الله العالم.

(118)

كسانى كه موى سرشان ريخته مى خواهند ترميم مو نمايند، چنانچه كم باشد آيا مى شود روى مو مسح نمود؟

باسمه تعالى بايد بر پوست جلو سر يا موى طبيعى كوتاه جلو سر به مقدار مسمّى (كه مسح گفته شود) مسح واقع شود، و ترميم به صورتى كه مانع از مسح حتى به مقدار مسمّى بر پوست جلو سر يا موى طبيعى كوتاه جلو سر بشود، جايز نيست، و الله العالم.

(119)

آيا مى توان از طرف پهنا مسح نمود؟

باسمه تعالى چنانچه به صورت پهنا هم دست را روى سر قرار دهد و مسح كند مانعى ندارد، و الله العالم.

(120)

اگر هنگام شروع وضو چند قطره آب قبل از شستن صورت روى آن برسد آيا وضو باطل مى شود؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، در صحت غسل و وضو لازم نيست عضو مغسول قبل از وضو و غسل خشك باشد، و الله العالم.

(121)

در آبهاى معدنى، مثل آبگرم مغان و سبلان و سرعين و ساير جاها كه آهكى و گوگردى هستند، و همچنين آب رود ارس و بعضى رودخانه هاى ديگر كه آبشان هميشه گِل آلود است مى شود وضو و غسل كرد يا نه؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 132

باسمه تعالى صحيح است، و الله العالم.

(122)

بعد از استبراء و وضو رطوبتى كه از شخص خارج مى شود در صورت شك چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى اگر شك دارد بول است يا منى يا غير آن دو، محكوم به طهارت است، و وضويش صحيح است، و اگر بداند يا بول است يا منى، در اين صورت نجس است و وضويش باطل است، و وضو تنها براى نماز و غيره كافى است (يعنى احتياج به غسل ندارد)، و الله العالم.

(123)

گاهى اوقات بعضى موانع اطراف چشم مشاهده مى شود، آيا براى وضو بايد برطرف شود؟

باسمه تعالى چنانچه پس از بسته شدن چشم از ظاهر چشم قى و مانند آن وجود داشته باشد بايد در وقت وضوء برطرف شود، و پس از وضو اگر شك كرده كه مانع بوده يا نه بنابر احتياط وضوء را اعاده نمايد، و الله العالم.

(124)

آيا در وضو قصد قربت لازم است يا رفع حدث؟

باسمه تعالى قصد قربت كافى است، و الله العالم.

(125)

آيا وضو در خارج وقت مى توان جهت نماز گرفت؟

باسمه تعالى مانعى ندارد ولى قصد وجوب نكند، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 133

(126)

اگر نايب از روى كراهت و يا مأخوذ به حيا شدن، وضو يا غسل نيابتى بدهد، آيا با طهارت نيابتى مزبور مى توان نماز خواند؟

باسمه تعالى وضوء صحيح است، و الله العالم.

(127)

آيا در مسح سر بايد موهاى همان قسمت از سر كه مسح مى شود تر شود يا اگر موهاى قسمتهاى مجاور كه بواسطۀ شانه كردن به آنجا آمده اند هم مسح شود كافى است؟

باسمه تعالى مويى كه خارج از متعارف باشد و زلف به آن گفته مى شود، مسح بر آن كافى نيست، بايد بر بيخ اين موها مسح شود، و الله العالم.

(128)

آيا با وضويى كه شخص گرفته تا فقط با وضو باشد مى تواند نماز بخواند؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و الله العالم.

(129)

در وضو اگر يك مرتبه مسح كرد و احساس كرد كه مسح صحيح نبوده لذا محل مسح را خشك كرد، آيا دوباره مى تواند مسح كند؟

باسمه تعالى چنانچه با ترىِ آب وضوى كه در دست مانده مسح كند، وضويش صحيح است، و الله العالم.

(130)

آيا آب مسح سر اگر به آب صورت وصل شود وضو را

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 134

باطل مى كند؟

باسمه تعالى براى مسح پاها با آن قسمت از دست كه به آب صورت برخورد نموده، پاها را مسح نكند، و الله العالم.

(131)

فرق بين وضوى مرد و زن، و شستن دو عورت را بيان فرمائيد؟

باسمه تعالى تفاوتى در اين حكم ندارد، و الله العالم.

(132)

آب لوله ها گاهى همراه با مواد شيميايى كلر است، آيا مى توان با اين آب وضو يا تطهير نمود؟

باسمه تعالى آب مزبور مطلق است، و وضو و تطهير با آن اشكال ندارد، و الله العالم.

(133)

پارچه اى كه براى جبيره در محل وضو مى گذارند علاوه بر طهارت و اباحه، نماز خواندن با آن چگونه است؟ آيا شرط است كه ابريشم هم نباشد يا خير؟

باسمه تعالى نسبت به وضو اشكال ندارد، ولى نماز با آن بدون اضطرار، صحيح نيست، و الله العالم.

(134)

اگر كسى از مچ، دست راست نداشته باشد، وضوى او چگونه است؟

باسمه تعالى صورت و بقيۀ دست راست را- با دست چپ يا با

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 135

گذاشتن آن زير شير آب به نحوى كه ترتيب در شستن رعايت شود- مى شويد، و در شستن دست چپ از بقيۀ دست راست كمك مى گيرد و با باقيماندۀ دست راست- مچ آن- سر و پاى راست را مسح مى كند و بنابر احتياط با دست چپ نيز مسح كند، و پاى چپ را نيز با دست چپ مسح مى نمايد، و الله العالم.

(135)

جوانى دو دست از مچ يا يك دست از آرنج و دو پا را از زانو از دست داده، مسح را چگونه انجام دهد؟

باسمه تعالى هر مقدار از اعضاى وضو را كه دارد، همان را شستشو مى دهد، و با مقدارى كه باقى است از دستها، مسح را با آن مى كشد، و اگر خودش نتوانست مسح كند نايب مى گيرد، و كسى كه پا ندارد مسح پا ساقط است، و الله العالم.

(136)

آيا وضو به نيّت نماز واجب قبل از دخول وقت صحيح است؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، ولى قصد وجوب نكند، و الله العالم.

(137)

كسى كه وظيفه اش وضو به كمك نايب است، اما گرفتن نايب موجب رو انداختن و منّت گذاردن مى شود، چه بايد بكند؟

باسمه تعالى مى تواند براى نايب گرفتن در صورت تمكن اجرت بدهد، و الله العالم.

(138)

در بدنم خال كوبى شده است حتى مواضع وضو، و از بين

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 136

بردن آنها هم مشكل است، توضيح بفرماييد تكليفم چيست؟

باسمه تعالى چنانچه روى پوست چيزى كه مانع رسيدن آب است نباشد، وضو و غسل صحيح است، و الله العالم.

(139)

وظيفۀ كسى كه بايد نايب براى وضو بگيرد اما چگونگى وضوى نيابتى را نمى دانسته و وضو را اشتباه انجام داده، آيا نمازهايى را كه خوانده صحيح است؟

باسمه تعالى در صورت بطلان وضو نمازها را بايد با وضوى صحيح اعاده و قضا كند، و الله العالم.

(140)

آيا در وضو دقت زياد لازم است؟

باسمه تعالى دقت وسواس اعتبارى ندارد، و الله العالم.

(141)

تميز نمودن بعضى از اعضاء بدن با آب مسجد قبل از وضو گرفتن چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و الله العالم.

(142)

شخصى وضو در مسجدى مى گيرد لكن نماز خود را در منزل يا مسجد ديگرى مى خواند، حكم وضوى او چگونه است؟

باسمه تعالى اگر آب براى خصوص وضو گرفتن در آن مسجد و نماز خواندن در آن وقف شده است جايز نيست، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 137

غسل

(143)

آيا استمنا اين است كه شخص با خود كارى كند تا از او منى خارج شود يا با نگاه كردن به تصوير و فيلم و عكس نيز ممكن است؟

باسمه تعالى طلب خروج منى به هر كيفيتى باشد استمنا محسوب مى شود، و الله العالم.

(144)

عرق كسى كه استمنا كرده و منى از او خارج شده، و كسى كه استمنا كرده اما منى خارج نشده چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى در صورت خارج شدن منى، عرق بدنش عرق جنب از حرام است، و در صورتى كه منى خارج نشود، عرق جنب از حرام نيست، و الله العالم.

(145)

اگر پيش از غسل، بدن را به طور كامل خيس نمايد و سپس غسل كند، در اين صورت غسل صحيح است يا خير؟

باسمه تعالى بلى صحيح است و لازم نيست قبل از غسل بدن خشك باشد، و الله العالم.

(146)

اگر كسى همه جاى بدن خود را خوب بشويد يا اينكه بطور صحيح غُسل كند، براى انجام غسل بعدى آيا لازم است دوباره همه جاى بدن را بشويد؟

باسمه تعالى چنانچه دوباره غسل بخواهد بكند بايد اعضاى غُسل شسته شود و دست ماليدن لازم نيست، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 138

(147)

در هنگام غسل كردن احساس مى شود داخل لالۀ گوش كمى روغنى است، آيا بايد آن را برطرف كرد يا نه؟

باسمه تعالى چنانچه جرمى كه مانع رسيدن آب به پوست است نداشته باشد مانعى ندارد، و الله العالم.

(148)

اگر در هنگام غسل حدث اصغر رخ داد وظيفه چيست؟

باسمه تعالى احتياطاً غسل را به نيّت آنچه وظيفۀ اوست از نو انجام دهد و وضو هم بگيرد، و الله العالم.

(149)

اگر براى غسل كردن عضوى زير آب برده شود، در صورتى كه بعضى از جاهاى آن آب نرسيده باشد، آيا با دست مى توان در زير آب آن قسمتها را شست بى آنكه آن را از آب خارج كند؟

باسمه تعالى اگر در زير آب به آن جاها به قصد غسل آب برساند كافى است و لازم نيست دوباره از آب خارج كند، و الله العالم.

(150)

كسى كه چند غسل واجب بر گردن دارد، آيا يك غسل معين از همه كفايت مى كند؟

باسمه تعالى بلى كفايت مى كند، و الله العالم.

(151)

اگر در حال غسل چند دفعه حدث اصغر از او سر بزند وظيفه اش چيست؟

باسمه تعالى چنانچه در اثناء غسل جنابت حدث اصغر از او سر

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 139

بزند، بنابر احتياط واجب غسل را از سرگرفته و به قصد هرچه بر گردن و عهدۀ اوست تمام كند، و براى نماز وضو هم بگيرد، و الله العالم.

(152)

آيا شخص جنب مى تواند وارد حسينيه بشود؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و الله العالم.

(153)

كسى كه در طهارت، نجاست، وضو، نماز و غسل زياد شك مى كند، بويژه در غسل كه بسيار آب مصرف مى كند، تكليف چيست؟

باسمه تعالى اگر مقدار شكّ او به حدّى باشد كه نزد ديگران وسواس يا كثير الشك به حساب آيد، به شك خود اعتنا نكند، و الله العالم.

(154)

انسان كه از خواب بيدار مى شود مى بيند آبى در حال خواب از مجراى بولش خارج شده و از حيث رنگ و غلظت و بو و غير ذلك شبيه منى است، و چون خواب بوده هيچ يك از علامات منى را حس نكرده، در عين حال به منى بودن آن نيز يقين ندارد، آيا اين آب حكم منى دارد؟

باسمه تعالى در فرضى كه اطمينان ندارد و علامات منى هم موجود نيست، جنب محسوب نمى شود، و الله العالم.

(155)

با غسلى كه قبل از رسيدن وقت نماز انجام مى دهد آيا مى تواند نماز بخواند؟ در مورد وضو چطور؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 140

باسمه تعالى با غسل جنابت و مسّ ميت و اغسال مستحبى و وضو قبل از وقت مى تواند نماز خواند، و الله العالم.

(156)

آيا در غسل ترتيبى، حركت كردن لازم است؟ و در صورتى كه دست و پا را بلند نمايد آب به تمام اجزاء بدن برسد چه صورت دارد؟

باسمه تعالى حركت دادن لازم نيست، آب را بايد به اعضاى بدن برساند و لو به اينكه پا را بلند كند يا دست را بالا بگيرد، و الله العالم.

(157)

اگر جايى از بدن زخم شده و هنگام غسل خون بيايد و ادامه پيدا كند، چگونه بايد محل را غسل دهد- در حالى كه غسل بايد حدوثى باشد و خون هم مى آيد- مگر زير آب باشد؟

باسمه تعالى در زير آب، و لو با فشار دادن محل زخم، خون را بند آورده و زايل كند، پس از برداشتن دست در يك زمان هم تطهير و هم غسل حدوثى محقق مى شود، و الله العالم.

(158)

كسى كه در آب غسل ترتيبى مى كند، آيا براى شستن هر يك از اعضاى سه گانه لازم است نخست همۀ آن عضو را از آب خارج كند، سپس به قصد شستن زير آب ببرد؟

باسمه تعالى هر جزئى از بدن كه شسته مى شود به قصد غسل بايد قبلًا خارج آب باشد، و بقيۀ اجزاء لازم نيست در هنگام غسل آن جزء بيرون از آب باشد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 141

(159)

كسى كه پيش از غسل، مانعى در بدنش بود، و در حال غسل توجهى به رفع آن نداشت، اگر پس از غسل، آن مانع برطرف شده باشد، آيا غسل او صحيح است؟

باسمه تعالى اگر اطمينان دارد كه در حين غسل، محل شسته شده به نحوى كه مانعى كه بوده برطرف شده، غسلش صحيح است، و الّا بنابر احتياط وجوبى بايد تدارك كند، و الله العالم.

(160)

آيا حين غسل لازم است همه جاى بدن را با دست بشويند يا اگر آب روى اعضاى بدن ريخته شود و همه جاى آن خيس شود كافى است؟

باسمه تعالى خيس و شسته شود كافى است، با دست شستن لازم نيست، و الله العالم.

(161)

چه نيّتى صحيح تر است انسان براى غسل جنابت بر زبان بياورد يا از دل بگذراند؟

باسمه تعالى غسل جنابت مى كنم قربةً الى الله تعالى، و الله العالم.

(162)

آيا مى توان چند غسل مستحب و واجب را يك دفعه و با يك غسل نيّت نمود؟

باسمه تعالى اگر به قصد يكى غسل كند صحيح است، ولى چنانچه بخواهد ثواب همۀ اغسال را نائل شود، قصد همه را بكند، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 142

تيمم

(163)

تيمم و سجده بر سنگ مرمر چه صورت دارد؟

باسمه تعالى سجده صحيح است، و احتياط مستحب اين است كه با وجود خاك، بر سنگ تيمم نكند، و الله العالم.

(164)

در حال تيمم اگر پيشانى و كف دستها و پشت دستها همه تر باشد و يا بعضى از اينها تر باشد، آيا تيمم صحيح است يا نه؟

باسمه تعالى رطوبت اعضاء تيمم اگر به نحوى باشد كه غسل صدق نكند، مانعى ندارد، و الله العالم.

(165)

اگر مكلّف بداند كه وظيفه اش تيمم است ولى غسل كند و نماز هم قضا شود، آيا غسل او صحيح است؟

باسمه تعالى در ترك نماز معصيت كرده، ولى اگر غسل را به قصد قربت و حصول طهارت انجام داده صحيح است، و الله العالم.

(166)

كسى كه بدل از غسل جنابت، تيمم كرده، آيا مى تواند قرآن بخواند؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و در صورتى كه بخاطر ضيق وقت تيمم كرده باشد نمى تواند آياتى را كه سجدۀ واجب دارد بخواند، و الله العالم.

(167)

كسى كه آب نداشته يا استعمال آب براى او ضرر داشته، آيا با تيمم بدل از غسل جنابت مى تواند به مسجد برود و نماز را به

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 143

جماعت بخواند؟

باسمه تعالى تا مادامى كه معذور است جايز است، و الله العالم.

(168)

نظر حضرتعالى در خصوص تيمم بر موزاييك چيست؟

باسمه تعالى تيمم بر موزائيك حكم تيمم بر سنگ را دارد، و الله العالم.

(169)

آيا با تيمم بدل از غسل جنابت مى شود نماز خواند؟ يا اينكه وضو هم لازم است؟

باسمه تعالى مى توان نماز خواند و وضو لازم نيست، و الله العالم.

(170)

آيا با تيمم بدل از غسل جنابت، وقوف در مساجد جايز است؟

باسمه تعالى در صورتى كه براى ضيق وقت تيمم نكرده باشد، جايز است، و الله العالم.

(171)

كسى كه معذور از غسل است، مى تواند تيمم بدل از غسل مستحبى نمايد و تكليف شرعى خود را انجام دهد؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 144

باسمه تعالى تيمم بدل از غسل مستحبى رجاءً مانعى ندارد، ولى كافى از وضو نيست، و الله العالم.

(172)

اگر فردى كه وظيفه اش تيمم است به علت شكستگى يك دست نتواند آن را به پيشانى برساند، آيا براى كشيدن به پيشانى، يك دست سالم كافى است و تيمم او صحيح است؟

باسمه تعالى اگر از دست شكسته نمى تواند براى پيشانى استفاده كند، با دست باقيمانده پيشانى را مسح مى كند، و الله العالم.

(173)

آيا با وجود خاك مى توان بر روى سنگ تيمم نمود؟

باسمه تعالى با وجود خاك نيز مى توان روى سنگ تيمم كرد، و الله العالم.

(174)

آيا زدن دست بر روى زمين در تيمم شرط است يا صرف تماس كفايت مى كند؟

باسمه تعالى بنابر احتياط زدن به محل تيمم لازم است و صرف تماس كفايت نمى كند، و الله العالم.

(175)

اگر جاى تيمم هموار نباشد تا تمام كف دو دست بر آن زده شود، آيا بازهم يك بار زدن كفايت مى كند؟

باسمه تعالى بنابر احتياط بايد جاى تيمم را صاف كرد و بعد دستها را به آنجا زده، و نيز بنابر احتياط بايد هر دو دست را با هم به زمين يا چيزى كه تيمم بر آن صحيح است زد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 145

(176)

اگر وظيفۀ شخص تيمم باشد، اما جاى تيمم نجس بوده و آب كشيدن آن ممكن نباشد، تكليف چيست؟

باسمه تعالى در صحت تيمم، طهارت اعضاء شرط نيست و در فرض مذكور به همان حال تيمم مى كند و نماز مى خواند، و الله العالم.

(177)

شخصى كه وظيفه اش تيمم است و تيمم بدل از غسل نموده، آيا مى تواند قرآن و اسماء جلاله را مس كند؟

باسمه تعالى اگر عذر او باقى است، در غير از تيمم براى تنگى وقت، با تيمم تمام كارهايى كه شرط آن طهارت است مى توان انجام دهد، و الله العالم.

(178)

آيا تيمم بر چوب و تخته صحيح است؟

باسمه تعالى تيمم بر چوب و تخته جايز نيست، و الله العالم.

اذان و اقامه

(179)

شهادت بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام در اذان چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى شهادت بر ولايت، شعار مذهب است و در اذانهاى عمومى مثل اذان اعلام وقت يا اذان نماز جماعت نبايد ترك شود، و الله العالم.

(180)

آيا شهادت بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام در اذان اختراعى از

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 146

مفوّضه است يا نه؟ و فصول اذان چندتا مى باشد؟

باسمه تعالى احتمالًا مفوّضه به عنوان جزئيّت مى گفته اند، لذا مرحوم شيخ صدوق قدس سرّه آنان را تخطئه كرده است، و فصول اذان هيجده جمله است، شهادت بر ولايت شعار مذهب است و در اذان نبايد ترك شود، و الله العالم.

(181)

اشهد أن علياً ولىّ اللّه» از كدام زمان در اذان رايج شده؟

باسمه تعالى گفتن «اشهد أن علياً ولىّ اللّه- صلوات اللّه عليه-» از وقتى كه شيعه از تقيه خارج شده رايج شد، و اين شعار مذهب است و نبايد در اذانهاى عمومى مثل اذان اعلام ترك بشود، و الله العالم.

(182)

اقامۀ شعاير دين مثل اذان كه در بلاد مسلمين است، واجب است و لو توسط يك نفر اقامه شود؟

باسمه تعالى در بلاد مسلمين بايد مظاهر دينى حفظ شود، و الله العالم.

________________________________________

تبريزى، جواد بن على، رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، در يك جلد، قم - ايران، اول، ه ق

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)؛ ص: 146

غيبت

(183)

آيا در مسائل سياسى غيبت جايز است؟

باسمه تعالى غيبت مؤمن حرام است، و غيبت آن است كه انسان عيب مؤمنى كه پوشيده است، آن را پيش كسى اظهار كند، و الله العالم.

(184)

نسبت دادن عيبى به بيشتر اهل يك شهر و يا عيب غير مؤمن را گفتن، همچنين تعريف كردن كه صاحبش راضى نباشد، چه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 147

صورت دارد؟

باسمه تعالى نسبت عيب به غالب اهل يك بلد، داخل عنوان غيبت نيست، و چنانچه داخل عنوان افترا و قول به غير علم نباشد، مانعى ندارد، و همچنين عيب غير مؤمن و مدح و تعريف كردن شخص كه صاحبش راضى نباشد، مانعى ندارد، و الله العالم

(185)

موارد جواز غيبت را مرقوم فرماييد؟

باسمه تعالى 1- غيبت غير مؤمن، 2- غيبت متجاهر به فسق، 3- موارد تظلّم شخص از كسى كه در حقّ او ظلم كرده كه مى تواند ظلم او را بيان كند، 4- موارد مشورت مثل كسى كه دخترش را به كسى مى خواهد بدهد، انسان مى تواند در مقام مشورت كسان دختر، عيب پسر را نقل كند، 5- در موارد ارشاد و نصيحت، مثل اينكه كسى عليه كسى شهادت مى دهد، انسان مى تواند عيب شاهد را كه برايش معلوم باشد، ذكر كند. و از اين قبيل است قدح در رجال حديث و كسى با كسى رفيق شده و انسان احتمال مى دهد كه رفاقت منجر به فساد شخص شود، چون رفيق او آدم بدى است، مى تواند در مقام نصيحت عيب او را ذكر نمايد، و الله العالم.

(186)

نشستن در مجلس غيبت يا جشن بدون شنيدن چه صورتى دارد؟

باسمه تعالى در مجلسى كه از علماى دين غيبت مى شود، نبايد

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 148

بنشيند باسمه تعالى و نيز اگر غيبت ديگران باشد، بايد رد كند، و مجلس جشن كه مجلس شراب نباشد و استماع نكند، مانعى ندارد، و الله العالم.

(187)

شخصى غيبت شخص ديگر را نمود و حالا پشيمان است چه بايد بكند؟

باسمه تعالى توبه كند، ان شاء الله جبران مى شود، و الله العالم.

(188)

آيا غيبت شخص گناهكار جايز است؟

باسمه تعالى غيبت جايز نيست مگر متجاهر به فسق باشد، و الله العالم.

(189)

من در زندگى از مردم، زياد غيبت كرده ام، الآن بايد چه كنم، آيا پيش هركس بروم و عذرخواهى بكنم و يا فقط توبه بكنم؟

و آيا غيبت مسلمانان غير شيعه جايز است يا نه؟

باسمه تعالى غيبت مؤمن (شيعۀ دوازده امامى) حرام است، و در صورت ارتكاب بايد از آن توبه نمود، و بعيد نيست در تخلص از محذور غيبت توبه و استغفار كافى باشد، و الله العالم.

موسيقى، غنا، رقص، دست زدن

(190)

دست زدن و كف زدن در مجالس سخنرانى و جشن ائمه عليهم السلام چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى دست زدن داخل عنوان لهو است، و با مجالس اهل

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 149

بيت عليهم السلام مناسبت ندارد، و مناسب با اين مجالس صلوات و مثل آن است، و الله العالم.

(191)

نوارهاى موسيقى، غنا و دايره زدن در جشن ها چه حكمى دارد؟ آيا دايرۀ سيم دار با غير آن فرقى دارند؟

باسمه تعالى موسيقى لهوى با استعمال آلات آن، و گوش دادن به آن مطلقاً جايز نيست، و فرقى بين مجالس عروسى و غير آن نيست، و دايره را اگر به صورتى تغيير دهند كه ديگر از آلات موسيقى حساب نشود، زدن آن مانعى ندارد، و الله العالم.

(192)

آيا نوارهاى موسيقى و آواز خواننده هايى كه شاد هستند، ولى داراى طرب نيستند، حرام است؟

باسمه تعالى گوش دادن به غنا و موسيقى لهوى حرام است، هرچند در انسان تأثير نكند، و الله العالم.

(193)

مرز بين موسيقى حلال و حرام را مشخص فرماييد؟

باسمه تعالى موسيقى لهوى حرام است، و الله لعالم.

(194)

گوش كردن به نوارهاى موسيقى (ترانه) و آهنگهاى صدا و سيما، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى غنا (آوازه خوانى مناسب با مجالس خوشگذرانى كه با مضمون باطل باشد) و گوش دادن به آن حرام است، بلكه بنابر احتياط، بايد از مطلق خواندنى كه با ترجيع صوت (گرداندن صدا در حلق)

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 150

است، و لو مضمون آن باطل نباشد، اجتناب كرد، و موسيقى لهوى (نواختن آلات مخصوصه كه مناسب با مجالس خوشگذرانى باشد) و گوش دادن به آن جايز نيست، و موسيقى غير لهوى مانعى ندارد، و الله العالم.

(195)

زن براى زنان و مرد براى مردان برقصد، چگونه است؟

باسمه تعالى رقص زن براى شوهرش و رقص زن براى زنان در مجالس عروسى و مثل آن- در صورتى كه اختلاط با مردان نبوده و در معرض نگاه مرد حتى پسر مميز نباشد، و مشتمل بر حرام ديگرى، مثل موسيقى و غيره هم نباشد- مانعى ندارد، و رقص در غير اين دو مورد (رقص زن براى شوهرش و رقص زن براى زنان با قيودى كه ذكر شد) از مصاديق لهو است، و سزاوار است كه مؤمن از لهو اجتناب كند، و الله العالم.

(196)

نظر شريف شما در زمينۀ آهنگهاى صدا و سيما و مطلق آن، از آهنگهاى ايرانى اصيل و جز آن، چيست؟

باسمه تعالى موسيقى اگر لهوى نباشد، گوش دادن به آن مانعى ندارد، و نواختن موسيقى لهوى و گوش دادن به آن جايز نيست، و فرقى بين انواع آن از ايرانى و غير نيست، و الله العالم.

(197)

موسيقى لهوى چه نوع موسيقى است؟

باسمه تعالى موسيقى است كه مناسب مجالس خوشگذرانى است،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 151

و الله العالم.

(198)

حضور در مجالس جشن خانمها كه عروس و داماد در آن هستند، و آهنگهاى لهوى دارند، براى مردان چطور است؟

باسمه تعالى رفتن به مجالسى كه اگر انسان به آنجا برود، مجبور به ارتكاب معصيت مى شود، جايز نيست، و الله العالم.

(199)

غنا و موسيقى آيا مطلقاً حرام است يا تفصيلى دارند؟

باسمه تعالى آوازخوانى مناسب مجالس خوشگذرانى يا مشتمل بر ترجيع همراه با مضامين باطله و مضلّه، جايز نيست، و در مشتمل بر ترجيع، و لو آنكه همراه با مضامين فاسده نباشد، احتياط ترك نشود، و نواختن موسيقى كه استعمال آلات لهو مناسب مجالس خوشگذرانى باشد، حرام است، و نيز استماع آن جايز نيست، و الله العالم.

(200)

موسيقى مطرب يعنى چه؟

باسمه تعالى زدن با آلات لهو كه مناسب مجالس خوشگذرانى و اهل فسوق باشد، حرام است، و الله العالم.

(201)

غنا از نظر فقه و شرع چه معنى دارد؟

باسمه تعالى غنا، خوانندگى و آوازه خوانى لهوى است كه خوانندگى و گوش دادنش حرام است، و الله العالم.

(202)

شنيدن صداى زن نامحرم با آهنگ چه حكمى دارد؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 152

باسمه تعالى چنانچه موسيقى لهوى باشد، گوش دادن جايز نيست، مرد باشد نوازندۀ موسيقى يا زن، و الله العالم.

(203)

آيا موسيقى مطلقاً حرام است، يا فقط موسيقى مطرب؟

و در صورتى كه موسيقى مطرب حرام باشد، معيار تشخيص آن شخصى است يا عرفى (نوعيّه)؟ و شنيدن صداهاى مشكوك چه صورت دارد؟

باسمه تعالى موسيقى لهوى حرام است و اجتناب از شبه مصداقيۀ آن واجب نيست، و ملاك در تشخيص موسيقى لهوى، نظر عرف است، و الله العالم.

(204)

دست زدن و دايره زدن در مجالس عروسى و غير آن چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى دست زدن فى نفسه مانعى ندارد، لكن داخل در عنوان لهو است و براى مؤمن سزاوار نيست كه مرتكب لهو شود و دايره زدن جايز نيست، چه در مجالسى عروسى باشد يا در غير آن، و الله العالم.

(205)

استماع چه نوع موسيقى هايى حرام مى باشد؟ هكذا شنيدن موسيقى هايى كه از صدا و سيما پخش مى شود چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى استماع موسيقى لهوى كه مناسب مجالس اهل فسوق و خوشگذرانى است جايز نيست، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 153

(206)

در مجالس مخصوص عروسى، رقص زنها جايز است؟

باسمه تعالى در فرض سؤال اگر حرام ديگرى مانند زدن به آلات لهو نباشد و در مجلس فقط زنها باشند مانعى ندارد، و الله العالم.

(207)

دايره زدن و كف زدن در مجالس جشن (زنانه) چه حكمى دارند؟ و همچنين رقص زنان در مجالس زنانه؟

باسمه تعالى استعمال آلات لهو به نحو لهوى جايز نيست، و لو در مجالس زنانه و در عروسى ها، و رقص زن براى زنان در مجالس عروسى و مثل آن، چنانچه در معرض نگاه مرد نبوده و مشتمل بر حرام ديگرى مثل موسيقى لهوى و غير آن نباشد، مانعى ندارد، و كف زدن در مجالس مذكور در سؤال في نفسه مانعى ندارد، و الله العالم.

(208)

نظر شما در بارۀ غنا و موسيقى هايى كه از راديو تلويزيون ايران پخش مى گردد و همچنين در بارۀ فيلمهاى خارجى و ايرانى چيست؟ و غنا به چه چيزى گفته مى شود؟

باسمه تعالى غنا، آوازخوانى لهوى است، و غناى لهوى و موسيقى لهوى خواندن، نواختن و گوش دادن به آن حرام است، و نگاه كردن به فيلمهاى ايرانى و يا خارجى اگر مفسده اى بر آن مترتب نشود فى حد نفسه اشكال ندارد، و الله العالم.

(209)

حكم كاروانهايى كه با بوق و دست زدن، عروس را به خيابانها مى برند، چيست؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 154

باسمه تعالى حكم دست زدن بيان شد، و بوق زدن، چنانچه مزاحمتى با مردم و استراحت آنان نداشته و مخالف مقررات نباشد، مانعى ندارد، و الله العالم.

(210)

خواهشمند است حكم كف زدن و رقص زن و آوازخوانى را بيان نماييد؟

باسمه تعالى رقص زن براى شوهر، و رقص زن براى زنان در مجالس عروسى و مثل آن، مانعى ندارد، و در غير آن لهو است، و كف زدن فى نفسه لهو است، و براى مؤمن سزاوار نيست كه مرتكب لهو شود، و غنا- آوازه خوانى مناسب با مجالس خوشگذرانى كه مشتمل بر مضمون باطل باشد- حرام است، بلكه احتياط واجب آن است كه از هر خواندنى كه با ترجيع صوت (گرداندن صدا در حلق) همراه است، و لو در مضمون باطل نباشد، اجتناب كنند، و غنا در مجالس عروسى مانعى ندارد، و استعمال آلات موسيقى- كه دف از آنها است- جايز نيست، حتى در مجالس عروسى و مثل آن، و الله العالم.

(211)

آيا شنيدن آواز و سرود زن نامحرم، و خواندن سرود همراه مردان، جايز است؟

باسمه تعالى صداى زن از عورت نيست، و گوش دادن به آن- اگر غنا نباشد- فى نفسه مانعى ندارد، ولى التذاذ جنسى از زن (غير از همسر) به هر نحوى كه باشد جايز نيست، و اگر اين نحو سرود خواندن

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 155

موجب فساد در جوانان شود، جايز نيست، و حكم غنا قبلًا بيان شده، و الله العالم.

(212)

ملاك تشخيص موسيقى حرام چيست؟ و آيا گوش دادن به موسيقى هايى كه از صدا و سيما پخش مى شود و نيز موسيقى هايى كه تحت عنوان نوارهاى مجاز در بازار يافت مى شود جايز است؟ لطفاً قيد بفرماييد كه ملاك حرمت يك امر شخصى است يا نوعى و در صورتى كه ملاك عرفى است، مراد عرف فقهاست يا عرف عامّۀ مردم؟

باسمه تعالى گوش دادن به موسيقى لهوى- يعنى آهنگهاى مناسب مجالس خوشگذرانى و عياشى- حرام است، و تشخيص لهويّت به نظر عرف عام است، و الله العالم.

(213)

آيا ترانه خواندن و رقصيدن در تنهايى و يا زن و شوهر براى هم اشكال دارد؟

باسمه تعالى غنا حرام است، چه غناى زن براى شوهرش باشد يا غير آن، چه كسى باشد يا نباشد، و رقص شخص در صورتى كه تنها باشد و كسى ديگر نباشد، از مصاديق لهو است، و سزاوار است كه مؤمن از لهو اجتناب كند، و رقص زن براى شوهرش مانعى ندارد، و الله العالم.

(214)

رقصيدن در فقه به چه معناست؟

باسمه تعالى رقص به همان معنايى كه پيش اهل عرف متعارف

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 156

است، به كار برده مى شود، و شرعاً داخل لهو است، و الله العالم.

(215)

آيا حكم رقص سنتى با رقصهاى نوين و غربى متفاوت است؟

باسمه تعالى از جهت رقص فرقى ندارد، و الله العالم.

(216)

آيا استفاده از بعضى آلات موسيقى حرمت مطلق دارد؟

باسمه تعالى خريدوفروش و تهيه و ساخت آلاتى كه در خصوص موسيقى لهوى استعمال مى شود، حرام است، و پولى كه در مقابل ساخت يا فروش آن گرفته شود، حرام است، و الله العالم.

(217)

استفاده از موسيقى مناسب در ايام عزا، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و الله العالم.

(218)

نواختن آهنگهاى مطرب در عزا و شادى، چه صورت دارد؟

باسمه تعالى نواختن و استماع آهنگهاى لهوى مناسب مجالس اهل فسوق، چه در شادى و چه عزا، حرام است، و الله العالم.

(219)

نگاه كردن به فيلمهاى سكسى از طريق ويدئو يا تلويزيونهاى بيگانگان و به هر طريق ديگر، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى نشان دادن و نگاه كردن به فيلمهاى مذكور و هر چيزى كه موجب فساد و ترويج فحشا در جوانان و غير آنان بشود،

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 157

جايز نيست و اجبارى كه رافع تكليف باشد، در اين موارد تحقق پيدا نمى كند، و الله العالم.

(220)

رقصيدن محارم نزد همديگر، و رقصيدن مرد براى زنش يا برعكس، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى رقص زن براى مردان چه محرم باشند يا غير محرم جايز نيست، و رقص زن براى شوهر مانعى ندارد و رقص مرد از مصاديق لهو است و سزاوار است مؤمن از آن اجتناب كند، و الله العالم.

(221)

دليل حرمت موسيقى چيست و آيا روزه را باطل مى كند؟

باسمه تعالى موسيقى- نواختن با آلات مخصوصه كه مناسب با مجالس خوشگذرانى باشد- و گوش دادن به آن جايز نيست ولى روزه را باطل نمى كند. و مقام، مجال تفصيل بيش از اين را ندارد، و الله العالم.

(222)

خواندن يا گوش دادن ترانه از خواننده يا نوار، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى خواندن به نحو غنا و استماع آن حرام است چه بصورت مستقيم باشد يا از روى نوار، و الله العالم.

(223)

استعمال آلات موسيقى چون تنبك، ساز نى و... چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى استعمال آلات لهو به وجه لهوى حرام است، و الله

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 158

العالم.

(224)

آيا سكوت در برابر مجلس لهو كه در آن موسيقى مى نوازند، جايز است يا بايد آن را ترك كرد؟

باسمه تعالى در صورت تمكّن، نهى از منكر لازم است، و اگر تمكن ندارد كه نهى از منكر كند، لا اقل خودش مرتكب عمل حرام مثل استماع غنا و موسيقى لهوى نشود، و الله العالم.

(225)

اگر موسيقى حالت لهوى نداشته باشد، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى موسيقى اگر لهوى نباشد، مانعى ندارد، و ميزان در لهوى بودن آن است كه به حسب نظر عرف مناسب با مجالس خوشگذرانى بوده باشد، و الله العالم.

(226)

موسيقى در فقه به چه معنا است؟

باسمه تعالى نواختن آلات مخصوصه به نحو مناسب با مجالس خوشگذرانى كه پيش اهل فسق و فجور مرسوم است، حرام است، و الله العالم.

(227)

اگر شخصى در ماشين يا منزلى قرار گرفته كه موسيقى و غنا هست، وظيفه اش چيست؟

باسمه تعالى در فرض مذكور نبايد گوش بدهد، و اگر سكوت وى، امضاى عمل آنها محسوب مى شود بايد اظهار كند، و الله العالم.

(228)

گوش فرا دادن به آواز زن اگر باعث تحريك نشود، چگونه

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 159

است؟

باسمه تعالى در صورتى كه غنا نباشد، در فرض سؤال مانعى ندارد، و الله العالم.

(229)

گوش دادن به دكلمۀ زن كه از راديو يا نوار پخش مى گردد، چگونه است؟

باسمه تعالى در صورتى كه موجب تحريك مردان بر التذاذ جنسى نباشد، مانعى ندارد، و الله العالم.

(230)

اگر كسى هيچ آهنگى براى او ايجاد تحريك نكند، گوش فرا دادن به آنها، چگونه است؟

باسمه تعالى چنانچه بر آواز يا آهنگى در متعارف مردم غنا و موسيقى لهوى صدق كند، استماع آن حرام است، و الله العالم.

(231)

آموزش، استماع و نواختن موسيقى، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى موسيقى لهوى استماع، آموزش، و استعمال آن جايز نيست، و الله العالم.

(232)

خريد، فروش، آموزش، ساختن و شنيدن نى، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى نى از آلات طرب است و موارد مذكوره اشكال دارد، و الله العالم.

(233)

لهو يعنى چه؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 160

باسمه تعالى سرگرمى و خوشگذرانى است كه غالباً انسان را از ياد خدا و آخرت غافل مى سازد، و الله العالم.

(234)

نگاه كردن به فيلمهاى تلويزيونى يا سينمايى كه شئونات اسلامى در آن رعايت نشود، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى از نگاه كردن به فيلمهاى مفسد بايد اجتناب نمود، و الله العالم.

(235)

با توجه به اينكه هيچ نوع موسيقى نداريم كه با يكى از آلات و ادوات لهو نواخته نشود، مگر صدايى كه از بوق و شيپور خارج مى شود، بفرماييد موسيقى غير لهوى چيست؟

باسمه تعالى موسيقى كه با آلات لهو نواخته مى شود، چنانچه به نحوى باشد كه متناسب با مجالس لهو و عياشى و خوشگذرانى است و انسان را از ياد خدا غافل مى كند، حرام است و استماع آن جايز نيست، و الله العالم.

(236)

آيا شنيدن موسيقى كه موجب طرب است براى زن و شوهر جايز است؟

باسمه تعالى زوجين و غير آن دو، در حكم با هم فرقى ندارند، و الله العالم.

(237)

آيا انسان مى تواند آهنگهاى مشكوك يا آهنگهايى كه انسان را غمناك مى نمايد، بشنود؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 161

باسمه تعالى اگر تشخيص دهد كه نواختن با آلات لهو يا آواز به نحو مناسب مجالس خوشگذرانى و اهل فسوق است و مشتمل بر مضامين باطله است، چه غمناك و چه فرح انگيز، و همچنين آواز با ترجيع (چهچهه) جايز نيست، و در مشكوك سزاوار است احتياط شود، و الله العالم.

تراشيدن ريش

(238)

نظر مبارك نسبت به تراشيدن بعضى از ريش (به اصطلاح امروزى ريش پروفسورى) چه مى باشد؟ آيا اين كار جايز است يا تراشيدن بعضى از ريش مثل تراشيدن همۀ آن است؟

باسمه تعالى بنابر احتياط، چانه و اطراف آن بايد طورى اصلاح شود كه بگويند ريش دارد، و تراشيدن بقيه مانعى ندارد، و الله العالم.

(239)

نظر كردن به صورت كسى كه ريش تراشيده چه حكمى دارد اگر باعث تشويق او شود؟

باسمه تعالى امر به معروف و نهى از منكر در صورت وجود شرائط آن، واجب است، مجرد نگاه كردن به صورت چنين شخصى حرام نيست، و الله العالم.

(240)

تراشيدن ريش چه حكمى دارد؟ در صورت جواز، حدود آن را مشخص فرماييد؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 162

باسمه تعالى چنانچه مكلّف مو در صورت داشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد ربعى از صورت را كه چانه در آن قرار دارد نتراشيده باقى بگذارد، بطورى كه در وقت مواجهه مو در آن ديده شود و صدق كند ريش دارد، و الله العالم.

(241)

اصلاح موى صورت به گونه اى كه برخى اندكى از آن را نگاه مى دارند، چه صورت دارد؟

باسمه تعالى چنانچه ريش چانه و اطراف آن را نتراشد و در آن مقدار ريش داشته باشد، به احتياط واجب عمل كرده است، و الله العالم.

(242)

آيا تراشيدن ريش بنابر احتياط حرام است؟

باسمه تعالى بنابر احتياط لازم، بايد ترك كند، و الله العالم.

(243)

اگر كسى ناچار باشد يا وادار شود كه موى صورتش را بتراشد يا ماشين كند، حكم او چيست؟

باسمه تعالى در صورت عسر و حرج يا خوف ضرر از ناحيۀ اجباركننده، جايز است، و الله العالم.

(244)

منظور از صدق ريش چيست؟

باسمه تعالى اينكه در عرف مردم به آن ريش بگويند، و الله العالم.

(245)

آيا ريش هاى امروزى مانند پروفسورى، ستارى و...

صدق ريش مى كند؟

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 163

باسمه تعالى تراشيدن چانه و اطراف آن بنابر احتياط جايز نيست، و الله العالم.

(246)

معيار و ميزان در ريش چيست؟ و اگر به اندازۀ خط انداختن تراشيده شود، اشكال دارد؟

باسمه تعالى از باب احتياط واجب است، مويى كه بر چانه و اطراف آن روييده است، زايل و تراشيده نشود به طورى كه در وقت مواجهه و گفتگو صدق كند ريش دارد، و تراشيدن ريش در غير چانه مانعى ندارد، و الله العالم.

(247)

نظر حضرتعالى دربارۀ تراشيدن ريش و خريدوفروش وسيلۀ ريش تراشى را بفرماييد؟

باسمه تعالى بنابر احتياط، تراشيدن چانه و اطراف آن جايز نيست، و خريدوفروش وسايل مشتركه جايز است، و الله العالم.

(248)

حكم تيغ زدن به صورت چيست؟

باسمه تعالى بنابر احتياط بايد قسمت چانه و اطراف آن را نتراشيده بگذارد به نحوى كه بر آن ريش داشتن صدق كند، و الله العالم.

(249)

تراشيدن ريش و سبيل با تيغ و مانند آن و يا بلند كردن سبيل، چه حكمى دارد؟

باسمه تعالى چنانچه مكلّف مو در صورت داشته باشد، بنابر احتياط

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 164

واجب، بايد ربعى از صورت كه چانه در آن قرار دارد نتراشيده باقى بماند، به طورى كه صدق كند ريش دارد، و در زايل كردن ريش فرقى بين تراشيدن آن با تيغ و ماشينى كه از ته مى زند نيست، و بلند كردن سبيل مكروه است، و الله العالم.

(250)

لطفاً نظر فقهى حضرتعالى در مورد تراشيدن ريش را به گونۀ روشن بفرماييد، و اينكه دليل فقهى شما چيست؟

باسمه تعالى بنابر آنچه از ادلۀ شرعيه استفاده كرده ايم، احتياط واجب آن است كه از تراشيدن ريش چانه و اطراف آن اجتناب شود، و دليل آن، رواياتى است كه در اينجا مجال ذكر و تفصيل و بررسى آنها نيست، و الله العالم.

(251)

حكم تراشيدن ريش چيست؟ و شهادت ريش تراش چگونه است؟

باسمه تعالى احتياط واجب آن است كه ربع صورتى را كه چانه در آن واقع شده است نتراشند، و شهادت كسى كه اين كار را انجام مى دهد مورد قبول نيست، و الله العالم.

(252)

تا چه اندازه مى توان محاسن را كوتاه كرد؟ آيا درست است كه مى گويند بر مردها واجب است كه به قدرى محاسن بگذارند به طورى كه پوست صورتشان معلوم نباشد؟

باسمه تعالى بايد به اندازه اى باشد كه در مجلس تخاطب بگويند

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 165

صورتش مو دارد، و اگر موى صورت پرپشت است به مقدارى بايد موى صورت را بگذارد كه بشره معلوم نباشد، و الله العالم.

پوشيدن طلا براى مردان

(253)

آيا انگشتر يا گردن بند با آب طلا، براى مردان حلال است يا حرام؟

باسمه تعالى پوشيدن طلا بر مرد حرام است، و اگر لايه اى از طلا دارد، آن هم اشكال دارد، اما پوشيدن چيزى كه فقط رنگ طلا دارد، مانعى ندارد، و الله العالم.

(254)

براى مردان استفاده از طلاى سفيد (پلاتين) به عنوان انگشترى حكمش چيست؟

باسمه تعالى استفادۀ مردان از انگشتر و مانند آن كه از پلاتين باشد، مانعى ندارد، و الله العالم.

(255)

آيا بدست كردن حلقۀ سفيد بر مرد جايز است؟

باسمه تعالى اگر از پلاتين اصل كه غير از طلا است باشد، مانعى ندارد، ولى اگر همان طلاى زرد است كه رنگش را مانند طلاى سرخ تغيير داده اند، جايز نيست، و الله العالم.

(256)

روكش طلا گرفتن بر روى دندان، اشكال دارد؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و الله العالم.

رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، ص: 166

(257)

عينكى كه با طلا آب داده باشند براى مرد جايز است؟

باسمه تعالى مانعى ندارد، و الله العالم.

________________________________________

تبريزى، جواد بن على، رساله احكام جوانان و نوجوانان (تبريزى)، در يك جلد، قم - ايران، اول، ه ق

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109